
30سال رانندگی بدون تخلف و تصادف
چند روایت معتبر درباره معصومه سلطانبلاغی، نخستین راننده زن اتوبوس در کشور و دارنده مقاوم اول رانندگی برتر کشور

راحله عبدالحسینی-روزنامهنگار
نخستین راننده زن اتوبوس در کشور که 2 سالی از بازنشستگیاش میگذرد، به تازگی از سوی معاونت حملونقل راهداری استان البرز بهدلیل 30سال رانندگی جاده بدون تصادف، مورد تقدیر قرار گرفته است. «معصومه سلطانبلاغی» فارغالتحصیل رشته پرستاری، از سال 1371 کنار دست همسرش رانندگی اتوبوس را تمرین کرد و آموزشهای لازم را گذراند. او که ساکن کرج است در دهه 70 زندگی خود مشغول نگارش کتابی درباره خاطرات و تجربیات 3دهه پشت فرمان اتوبوس نشستن است.
از پرستاری تا رانندگی اتوبوس
با صدای مهربان و پرمهرش میگوید: «در همین یکی، دو روز از قول من کلی مطلب در فضای مجازی نوشتند که تاریخ درستی ندارد. البته تاریخ برای من مهم نیست. مهم این است که در لوح تقدیر من نوشته شده که طبق بررسی کارشناسان حملونقل جادهای، من در طول 30سال فعالیتم هیچ تصادفی نداشتهام.» معصومه سلطانبلاغیکه همکارانش خانم سلطانی صدا میزنند، از سال 1371کنار دست همسرش به دل جاده زد. او متولد 30دی 1325و فارغالتحصیل رشته پرستاری است. از زمانی که همسرش به بیماری قلبی و نارسایی کلیه مبتلا شد، دلنگرانیهای او هم بیشتر شد.
سلطانبلاغی ادامه میدهد: «خودم را از پرستاری بازخرید کردم تا بتوانم مراقب همسرم و در سفرهای جادهای کنار او باشم. برای همین گواهینامه پایه یک گرفتم. رانندگی اتوبوس برای من تفننی نبود. میخواستم کنار یار و مراقب همراه زندگیام باشم. نمیخواستم با وجود بیماری، فشار روحی هم داشته باشد و ساعتها دور از خانه باشد.» همسر او سال 1379 از دنیا رفت و معصومه خانم ماند و 2دختر و 2پسر که پسر کوچکش 12ساله بود.
کتاب خاطرات 30سال رانندگی در جاده
دلخوشی این روزهای اودر 77سالگی 5نوه قد و نیمقد و افتخار رانندگی بدون تصادف در جاده است. حالا روزها سرگرم نوشتن کتاب اتوبیوگرافی یا خود نوشته است؛ درباره خاطراتش از 30سال رانندگی در دل جادههای پر پیچ و خم این سرزمین، از کمک به مسافران بد حال با دانش پرستاریاش و از سختیهای روزگار برای بزرگ کردن 4فرزند که حالا هر یک تحصیلات عالیه دارند
مسیر 1300 کیلومتری تهران-بندرعباس
مخالفتها برای ادامه رانندگی اتوبوس از سوی خانواده و بچهها آغاز شد و به فرمانده راهداری هم رسید، اما معصومه خانم تصمیمش را گرفته بود. هر چند اهالی محله کیانمهر کرج او را به نام پرستار محله میشناختند، اما ترجیح داد که رانندگی را ادامه دهد. میگوید: «بعد از 2ماه دوندگی توانستم دفترچه اتوبوس بیابانی بگیرم و مسیر دائم من از ترمینال خزانه تهران تا بندرعباس شد. هر وقت برای مسیری اتوبوس نبود، رئیس ترمینال به من میگفت سلطان! برو شیراز یا شمال یا مشهد یا هر شهر دیگری. همان روزها بود که چون نه شکایتی از مسافر و نه تصادفی داشتم، راننده نمونه هم شدم.» او از فنی ماشین هم سر در میآورد و حسابی دست به آچار بود.
اعتماد به دست فرمان خانم راننده
سلطانبلاغی میگوید که همیشه از مسافران بازخورد خوبی گرفته و به دست فرمانش اعتماد داشتهاند.
او ادامه میدهد: «در خط بندرعباس بیشتر مسافران آقا بودند که برای تهیه کالا و خرید به بندر میرفتند. گاهی در آینه نگاه میکردم میدیدم همه خواب هستند. صبح بیدارشان میکردم که بروید دنبال کارتان، خدا به همراهتان! البته شوفر کمکی هم داشتم که بیشتر اوقات
شبها پشت فرمان نمینشست و میگفت نور ماشینها چشمم را اذیت میکند.»