• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
دو شنبه 8 مرداد 1397
کد مطلب : 24898
+
-

تقدیم به تیفوسی‌های جایگاه 36

چرا تماشاگران در استادیوم‌ها فحاشی می‌کنند

تقدیم به تیفوسی‌های جایگاه 36

سعید مروتی 

برای اینکه بدانید در فضای ورزشگاه‌ها چه می‌گذرد، نیازی نیست که حتما به استادیوم بروید؛کافی است در پخش زنده تلویزیونی کمی گوش‌هایتان را تیز کنید تا متوجه شوید تماشاگران در دل شعارهایشان تا چه حد از ادبیات غیربهداشتی استفاده می‌کنند. بسیاری از کلمه‌هایی که تماشاگران فوتبال بر زبان می‌آورند همان چیزهایی است که در دعواهای خیابانی و درگیری‌های روزمره مردم در کوچه و خیابان می‌شنویم.

 تفاوت اینجاست که در استادیوم جمعیتی قابل توجه (و گاهی وقت‌ها کل ورزشگاه) ‌یکصدا شروع به فحاشی می‌کنند. استادیوم تنها مکانی است که می‌شود در آن هر فحشی را با صدای بلند و با همراهی گسترده سایرین، با خیال راحت بر زبان آورد؛جایی برای تخلیه انرژی، احساسات و خشمی که در بسیاری از  موارد یا فروخورده می‌شود یا در نهایت به کنش فردی تبدیل می‌شود. 

در حالی که فحش‌دادن در استادیوم کنشی اجتماعی است،کافی است تیم ملی یا یکی از دوقلوهای پایتخت با یک تیم عربی مسابقه داشته باشد تا 100هزار نفر جمعیت مشتاق یکصدا به خدمت خانواده تیم رقیب برسند. موضوع هم فقط تهران و استقلال و پرسپولیس نیست و تقریبا در سراسر  ایران، هر جایی که تیمی تماشاگر داشته باشد، فحاشی‌جمعی کاملا بدیهی و طبیعی می‌شود. از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب هر جا که بروی داستان از همین قرار است؛ از پرشورهای تبریزی و انزلی‌چی‌های متعصب تا هواداران اهوازی و اصفهانی؛ از لیگ برتر تا لیگ یک. در هر استادیومی که تیمی پرطرفدار بازی می‌کند فحش یکی از ارکان جدایی‌ناپذیر اتمسفر ورزشگاه است. 
پیرمردهایی که لیگ تخت‌جمشید را به خاطر دارند، اگر کمی به حافظه‌شان فشار بیاورند احتمالا مواردی از شعارهای آمیخته به فحش را به خاطر می‌آورند.

در گزارش‌های مطبوعات دهه‌های 40 و 50 هم می‌شود به مواردی برخورد کرد که از فحاشی عده‌ای از تماشاگران گلایه شده است؛ با این تفاوت که نه غلظت فحش‌ها با امروز قابل مقایسه است و نه کل ورزشگاه دم می‌گرفتند و هر چه می‌خواستند بر زبان می‌آوردند. 
فضای ورزشگاه‌ها در دهه 50 آن‌قدر بهداشتی بوده که خانواده‌ها هم می‌توانستند به استادیوم بروند. این فضا در دهه60 کاملا مردانه شد ولی دست‌کم تا نیمه اول این دهه در ورزشگاه‌های شیرودی و آزادی در فضای کری‌خوانی بیشتر با بازیکن‌ها شوخی می‌شد تا اینکه کلمات رکیک به آنها نسبت داده شود. 

آنچه به عنوان تجربه شخصی از تماشای بازی‌های پرسپولیس در سال‌های 61 و 62 در امجدیه سابق در ذهنم ثبت شده حضور مردان بالای 40 سال در ورزشگاه بود؛ تماشاگران قدیمی و پرو پاقرصی که فوتبال را خوب می‌فهمیدند و در سال‌های بعد به مرور پایشان از ورزشگاه‌ها بریده شد؛ تماشاگرانی اغلب تهرانی که فارسی را بی‌لهجه صحبت می‌کردند. در همان زمان هم اگر تیم مورد علاقه‌ات گل می‌خورد یا بازیکنی موقعیت خراب می‌کرد، می‌توانستی ببینی که تماشاگر بغل‌دستی‌ات زیر لب فحش می‌دهد ولی فحاشی دسته‌جمعی به ندرت رخ می‌داد (و در نیمه اول دهه 60 موردی  را به خاطر نمی‌آورم).

فحشی هم اگر سر داده می‌شد از گوشه خاصی از ورزشگاه بود؛ جایی که تیفوسی‌ها  سکوها را به اشغال درآورده بودند؛ همان تیفوسی‌هایی که بعدها «تماشاگرنما» خوانده شدند و به مرور کل ورزشگاه‌ها به تسخیر آنها درآمد. 

از اواخر دهه 60 به مرور فرهنگ فوتبالی تغییر کرد. به دلایل امنیتی و البته مشکلات ترافیکی، شیرودی دیگر میزبان مسابقات پرتماشاگر نشد. وقتی درهای امجدیه سابق روی تماشاگران فوتبال بسته شد، بخشی از فوتبال‌دوستان و علاقه‌مندان قدیمی هم با استادیوم خداحافظی کردند. اگر شیرودی در دل تهران بود، آزادی در خارج از شهر قرار داشت؛ ورزشگاهی که در دهه‌50 تأسیس شده بود و معمولا از آن برای دربی‌ها و مسابقات ملی استفاده می‌شد و از اوایل دهه 60، استادیوم ثابت تیم پرسپولیس بود. آبی‌های تهران که طرفدارانشان کمتر بود دهه 60 اغلب در شیرودی مسابقه می‌دادند. از دهه 70 فوتبال باشگاه‌های تهران هم غزل خداحافظی را خواند و لیگ آزادگان جایگزینش شد؛ لیگی که قرار بود تداعی‌کننده لیگ تخت‌جمشید باشد. کیان، تهران جوان، عقاب، شاهین، راه‌آهن و بانک ملی از گردونه خارج شدند تا بخشی از فرهنگ فوتبالی زیر غبار فراموشی محو و نابود شود. 

چگونه هوادار، هولیگان شد؟

از دهه70 نقش پول در فوتبال ایران پررنگ شد. در دوران سازندگی پول‌های کلان دولتی به فوتبال آمد. ما با فوتبال نجیب و معصوم باشگاه‌های تهران خداحافظی کردیم و وارد میدانی شدیم که قرار بود ما را حرفه‌ای کند. اینکه گذر از آماتوریسم به حرفه‌ای‌گری در چه سطحی رخ داد، داستانی دیگر است. آنچه در عمل رخ داد گشایش‌ها در کنار گسست‌ها بود؛ تغییرات گسترده اجتماعی- اقتصادی و پرشتاب‌شدن آنچه توسعه نامیده می‌شد با خود عوارضی را هم به همراه آورد. در عرصه اخلاق اجتماعی اتفاق‌هایی رخ داد که بیشتر ریشه سیاسی- اقتصادی داشت. در همان دورانی که شاهد اعتراض و شورش حاشیه‌نشین‌ها در مناطقی چون اسلامشهر بودیم، فضای استادیوم‌های ورزشی هم در حال تغییر بود. در فوتبالی که بیشتر، سرگرمی و دلخوشی توده‌های طبقات پایین‌دستی جامعه بود، خشونت کلامی روزبه‌روز بیشتر شد. اوائل دهه70، بازی استقلال و پرسپولیس در استادیوم آزادی بعد از درگیری امیر قلعه‌نویی و مجتبی محرمی با ورود تماشاگران به زمین نیمه‌کاره ماند.

درگیری درون زمین با تندی قلعه‌نویی آغاز شد و با برخورد فیزیکی محرمی ادامه یافت. در دربی پایتخت این درگیری‌ها مسبوق به سابقه بود. آنچه تازگی داشت توده‌ای‌شدن فحاشی‌ها در ابعادی گسترده بود. اولین خاطره جمعی از آنچه در این سال‌ها به عادت و عرف استادیوم‌ها تبدیل شد، به مقدماتی جام جهانی 98 فرانسه بازمی‌گردد. در شرایطی که تیم ایران با شروعی خوب همه را امیدوار کرده بود، بازی‌ندادن سرمربی به خداداد عزیزی و اصرار به استفاده از اصغر مدیرروستا، خشم افکار عمومی را برانگیخت و بحران از بازی برگشت ایران و کویت در استادیوم آزادی خودش را نشان داد. از دقیقه60 به بعد کل استادیوم شروع به فحاشی به مایلی‌کهن کردند. این احتمالا اولین باری‌بود که 100هزار نفر در آزادی فحش ناموسی می‌دادند.

فحاشی گسترده بعدی با انتقال جنجالی مهدی هاشمی‌نسب از پرسپولیس به استقلال رخ داد. در دهه80 تیفوسی‌ها می‌توانستند کل ورزشگاه را تحت‌تاثیر قرار دهند. با قهر بسیاری از فوتبال‌دوستان قدیمی از استادیوم‌ها، حالا نسل تازه‌ای پا به ورزشگاه می‌گذاشتند. بوقچی‌های قدیمی مثل «ممد بوقی» هم جای خود را به لیدرهایی دادند که از باشگاه حقوق می‌گرفتند. حالا باشگاه‌هایی که «فرهنگی- ورزشی» نامیده می‌شدند با ساماندهی لمپن‌ها سکوها را در اختیار داشتند و کنار شعارهای دلخواه فلان سرمربی و مدیر، تا دلتان بخواهد حرف رکیک هم به زبان می‌آمد؛ روندی که آن‌قدر ادامه یافت که دیگر کمتر کسی نسبت به آن حساسیت نشان می‌دهد.

حالا فحش‌دادن بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ استادیوم‌روهاست؛ بخشی از آنچه هیجان فوتبالی نامیده می‌شود و همه با آن کنار آمده‌اند. با این فشار فزاینده اقتصادی و اجتماعی، فحش‌دادن در استادیوم می‌تواند به تخلیه انرژی منجر شود و این اتفاق شاید برای عده‌ای رضایت‌بخش هم باشد.
حالا دیگر نمی‌شود بر سکوهای داغ جایگاه 36 نشست و با جماعت، همراهی نکرد. مرز میان هوادار و هولیگان از میان رفته و خیلی‌ها به استادیوم می‌آیند که فحش بدهند و اگر شد کمی هم فوتبال ببینند.

این خبر را به اشتراک بگذارید