• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
دو شنبه 8 مرداد 1397
کد مطلب : 24897
+
-

نواختن به فارسی سخت

آیا نقد کردن و فحش دادن نسبت یکسانی دارند؟

نگار حسینخانی


سرش را پایین انداخته و روزنامه می‌خواند و زیر لب فحش می‌دهد. تلویزیون می‌بیند و فحش می‌دهد. در ترافیک و خیابان‌های شلوغ به هوا و کم‌آبی و شعور زندگی اجتماعی و رانندگی مردم فحش می‌دهد. در استادیوم نشسته و روی صدایش بوق می‌گذارند. اسمش را گذاشته‌ انتقاد و خودش را منتقد وضع موجود می‌داند. نظر او به شهریار وقفی‌پور در کتاب «پس از بابل»، نزدیک‌تر است؛ آنجا که در آخر کتاب و بخش تزهایی درباره نقد می‌گوید: «نقد باید عصبی باشد. باید فحش بدهد. نقد دشمن دمکراسی است». این‌ دست آدم‌ها معتقدند که نقد تا گزنده نباشد، مخاطبش را پیدا نمی‌کند؛ این باور را به‌خصوص در روزهایی بیشتر می‌شنیدیم که سخنرانی یک استاد دانشگاه تهران درباره پدیده تشییع‌جنازه مرتضی پاشایی- خواننده جوان- سروصدا به پا کرده بود. حتی برخی دانشجوهای او می‌گفتند استاد پیش از آن سخنرانی هم بارها به این موضوعات اشاره کرده بود، اما چون این‌بار ایده‌اش با زبان و کلامی گزنده مطرح شد همه آن را شنیدند. عده‌ای معتقدند که با داغ‌تر‌کردن تنور ماجرا، توجه مخاطب به اصل حرف جلب می‌شود. همان زمان درباره این اتفاق جلایی‌پور واکنش نشان داد و گفت این استاد باید ادب جامعه‌شناسی را رعایت می‌کرد، اما محمدسعید ذکایی اتفاقا انعکاس این سخنرانی را مثبت ارزیابی کرد و گفت: «برخی معتقدند که جامعه‌شناسی تضعیف شد، اما من موافق نیستم». طرفداران این‌نوع سخنرانی‌ها معتقدند که باید با داغ کردن تنور ماجرا، توجه مخاطب را به اصل حرف جلب کنیم. اما به‌نظر می‌رسد برخی از کسانی که تند و تیزی بیش از حدی را چاشنی انتقاداتشان می‌کنند، آنهایی هستند که دچار قرائت‌های اشتباه از برخی نظریه‌ها مثل نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت شده‌اند.

با نگاهی به این دست اتفاقات در محیط‌های فرهنگی شاید بتوان نمونه‌های اسم و رسم‌داری شکار کرد. مثلا اگر آرشیو نشریات دهه‌های 60 و 70 خودمان را نگاهی بیندازید، به‌خصوص آن نشریاتی که حالا جزو سنت‌های روشنفکری ما به‌حساب می‌آیند، کلی مجادله بین آدم حسابی‌های آن روزگار پیدا می‌کنید؛ دعوای شاملو و محمدرضا لطفی، نامه سروش به داوری اردکانی یا نامه مرتضی آوینی به حاتمی‌کیا. تردیدی نیست که آن روزها تنور ادبیات و هنر و اندیشه و فرهنگ داغ‌تر بود. آیا همین مجادله‌ها که گاهی بددهنی هم در آنها دیده می‌شد، این تنور را داغ نکرده بود؟ می‌ارزد کمی بی‌ادب باشیم، اما فضا برای انتقاد مهیاتر باشد؟

نمونه‌های ادبی این بی‌اعصابی‌ها تاریخ دور و درازی دارد اما در نمونه‌های امروزی‌تر می‌توان به طعنه‌های شاملو به محمدرضا شجریان، ابراهیم گلستان به شاملو، دریابندری و... اشاره کرد. مثلا ابراهیم گلستان در کتاب «نوشتن با دوربین» درباره نجف دریابندری گفته است: «دریابندری کجاش روشنفکر بود؟ چه روشنفکری است که برای خوشایند یک نفر آن‌همه مزخرف درباره رمان چوبک نوشته بود؟» دریابندری هم در گفت‌وگویی با روزنامه هموطن سلام در مردادماه 84 اینطور از خجالت گلستان درمی‌آید: «چیزهایی که اینجا گفته چرت است». گلستان حتی بعد از عنایات عدیده‌اش به شاملو، او را آدم اسفنجی می‌خواند. اما شاید پراگماتیست‌ترین بددهن‌هانصرت رحمانی، شاعر باشد که به کلمه بسنده نکرده و در دعوایش با رضا براهنی کارشان به یقه‌کشی و کتک‌کاری و چاقوکشی می‌کشد. این‌ها را محمود استادمحمد تعریف می‌کند. اما در تند و تیز بودن نباید اهالی سینما را فراموش کرد. شاید بهترین نمونه بیان میخ‌دار، مسعود فراستی باشد؛ کسی که بارها روی آنتن زنده تلویزیون از کلماتی استفاده کرده که نه‌تنها دعوا راه انداخته که باعث جنجال رسانه‌ها شده است. از سویی مانی حقیقی، لیلا حاتمی و بهناز جعفری هر یک، چندین‌بار خبرنگاران را نواخته و مورد توهین قرار داده‌اند. اما نمونه کامل‌تر آن داریوش مهرجویی است که در مرگ عباس کیارستمی به اندازه‌ای از سهل‌انگاری تیم پزشکی عصبانی شده بود که برای نخستین‌بار کلماتی به زبان آورد که باعث شد در واکنش به این عصبانیت او پزشکی از آن بیمارستان در مقابل کارگردان بنام ایران، از واژگان نامناسبی استفاده کند. البته دنیای موسیقی هم از این نواختن‌ها خالی نیست؛ مثلا مدتی پیش بود که علی قمصری علیه حافظ ناظری شمشیر تند و تیز نقدش را بیرون کشید. با اینکه فضای فرهنگ چندان همخوانی‌ای با زمین ورزش و استادیوم ندارد، اما گاه و بی‌گاه ما را به‌عنوان مخاطبانش شوکه می‌کند، مثل همین اصطلاح فارسی سخت که امروز دهان به دهان نقل محافل شده است. موضوع از این قرار بود که علیرضا مرزبان مهمان برنامه «فصل داغ فوتبال» شبکه ورزش بود. جواد خیابانی از او درباره برخورد رسانه‌های کشور آلمان به‌علت شکست 2 بر صفر از کره‌جنوبی پرسید. او هم گفت: «به زبان فارسی سخت می‌گویم. آنها را... می‌دهند». مرزبان مربی و کارشناس باتجربه‌ای است که زیاد در تلویزیون حضور پیدا می‌کند. او می‌خواست جمله‌اش را اصلاح کند ولی نتوانست. حالا «فارسی سخت» معنی جدیدی پیدا کرده است!
 

این خبر را به اشتراک بگذارید