• دو شنبه 1 دی 1404
  • الإثْنَيْن 2 رجب 1447
  • 2025 Dec 22
دو شنبه 8 مرداد 1397
کد مطلب : 24885
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/8Ojr
+
-

گفت‌وگو با نویسنده و موسیقیدان ساکن محله پاستور

ساز زندگی‌ام با شادی بچه‌ها کوک می‌شود

ساز زندگی‌ام با شادی بچه‌ها کوک می‌شود

فاطمه عسگری نیا| خبرنگار:

منطقه 11


متولد شب چله است. هنرمند 37 ساله‌ای که این روزها با هنر موسیقی‌اش هم ساز دل خود را کوک می‌کند هم ساز دل بچه‌های مبتلا به اوتیسم، عقب مانده‌های ذهنی، کودکان نیازمند و محکومان کانون اصلاح و تربیت را. گهگاهی هم سازش را کنار می‌گذارد و برای نوشتن کتاب‌های آموزش موسیقی کودکانه قلم به دست می‌گیرد. صحبت از «مهدی قلی‌نسب» است. کسی که 18 سال از عمرش را مخفیانه با سازهایش گذراند و این روزها برای خود اسم و آوازه بلندی در عرصه موسیقی و نویسندگی دارد.   
    
ساکن کدام محله تهران هستید؟ 

من این روزها ساکن محله پاستور هستم. اما همه خاطرات خوب کودکی‌ام در شهرک ولی‌عصر(عج) و جنوب شهر خلاصه می‌شود. 

فعالیت‌های هنری‌تان هم در محدوده محل سکونتتان خلاصه می‌شود؟ 

نه. من به دلیل اهدافی که برای خود در زندگی تعریف کرده‌ام، اصراری به ادامه فعالیت‌های هنری‌ام در نزدیکی محله و منطقه سکونتم ندارم؛ زیرا باور دارم باید هنرم را جایی خرج کنم که به من احتیاج دارند و خیلی خوشحالم که امروز در کنار محکومان کانون اصلاح و تربیت، بچه‌های اوتیسم، کودکان عقب‌مانده ذهنی و مبتلایان به سندرم داون، هم ساز زندگی خودم کوک می‌شود، هم ساز زندگی این بچه‌ها و از این وضعیت احساس رضایت خوبی دارم. 

نخستین مرکزی که فعالیت‌های آموزشی خود را در آن شروع کردید؟ 

یک مدرسه استثنایی در جنوب شهر بود. 

چگونه فعالیت خود را در این مرکز آموزشی شروع کردید؟ 

من در دوره‌ای از زندگی به کار مکانیسین در راه آهن تهران مشغول بودم. یک روز حین کار وقتی تابلو مدرسه توجه‌ام را جلب کرد، بی‌مهابا وارد مدرسه شدم. این در حالی بود که پیش از این هیچ‌وقت با کودکان مبتلا به سندرم داون یا معلولان ذهنی ارتباطی نداشتم اما خوشبختانه توانستم در کمترین زمان ارتباط خوبی با بچه‌ها بگیرم. 

پس قبل از آموزش موسیقی، مشاغل دیگری را نیز تجربه کرده بودید؟ 

بله من مشاغل زیادی را تجربه کردم از کار در تولیدی کیف و کفش گرفته تا فعالیت‌های صنعتی و اقتصادی و حتی بازاریابی برای یک شرکت لبنیاتی. 

خارج از مدرسه به کودکان بیمار و نیازمند آموزش می‌دهید؟ 

اولویت نخست من در زندگی هنری‌ام، آموزش به کودکان نیازمند است، فرقی نمی‌کند چه کودکانی که علاقه‌مند به موسیقی‌اند و هزینه برای آموزش ندارند، چه کودکان بیماری که با موسیقی درمانی حالشان خوب می‌شود. 

چرا آموزش به کودکان نیازمند هدف اول شماست؟ 

چون خودم در کودکی به سختی موسیقی را آموزش دیدم. 

مگر موسیقی را از کجا شروع کردید؟ 

از‌ ساز کهنه زهوار در رفته‌ای که برادرم شب، هنگام بازگشت به خانه در خیابان امامزاده اسماعیل از بساط کهنه‌فروشی یک معتاد برای خود خریده بود اما وقتی دید نمی‌تواند با این‌ساز کهنه بنوازد بی‌خیال شد تا دنیای هنری من با این ساز رنگ و بوی دیگری بگیرد. من هم اصلاً ساز زدن بلد نبودم، اما بی‌هدف تمرین می‌کردم. هرازگاهی مضرب‌های این سنتور می‌شکست. من هم که پول درست کردنشان را نداشتم می‌رفتم بهارستان و پشت شیشه مغازه‌هایی که ابزار‌آلات موسیقی داشتند می‌ایستادم و به دقت به شیوه کار استادان نگاه می‌کردم. هم سنتور نواختن را این گونه یاد گرفتم و هم میزان کردن مضرب‌ها را. پس از آن برادرم یک تنبک خرید. 11 جلسه هم با دوستش تمرین کرد اما در نهایت همان رفتاری را کرد که با سنتور کرده بود. من هم از خدا خواسته. از آنجا که همه 11 جلسه را پشت در اتاق به آموزش‌های مربی گوش داده بودم، تا تنبک به دستم رسید شروع کردم به نواختن. نواختن همان و شروع مخالفت‌های خانواده همان. 

شما در خانه «میتا» نیز به کار آموزش مشغولید؟ 

بله. در این خانه کودکان مبتلا به اوتیسم در کلاس‌های آموزشی من شرکت می‌کنند. اعضای این خانه با استعدادند و کافی است علائق‌شان را شناسایی کنیم تا بتوانیم برای شکوفا کردنشان گام برداریم. کسی که عاشق نباشد نمی‌تواند با این بچه‌ها کار کند. همه افرادی که اینجا هستند، عاشقند و با عشق خدمت می‌کنند. 

موفقیت در این مراکز، دلتان را برای کار در کانون اصلاح و تربیت گرم کرد؟ 

راستش را بخواهید من اصلاً نمی‌دانستم کانون اصلاح و تربیت چه جور جایی هست. فکر می‌کردم یک جایی شبیه کانون‌های فرهنگی تربیتی دیگر است. وقتی وارد شدم تازه متوجه شدم. 

کار در کانون اصلاح و تربیت سخت بود؟ 

اینجا نیز سختی‌های خاص خود را داشت. بچه‌هایی که مشکلات روحی و روانی و شخصیتی داشتند. تنها چیزی که به من کمک کرد درک این واقعیت بود که این بچه‌ها تشنه محبتند. من هم همین رویه را در پیش گرفتم تا جایی که بودن در گروه موسیقی و وقت‌گذرانی در آن، آرزوی همه بچه‌ها شده است. در مدت کمتر از 2 هفته تمرین با بچه‌ها موفق شدیم رتبه نخست کشور را در جشنواره سرود کسب کنیم. 

روزی که این موفقیت حاصل شد چه خاطره‌ای برای شما تداعی شد؟ 

یاد روزی افتادم که برای نخستین بار در دوران مدرسه، همکلاسی‌ها و مسئولان مدرسه با هنرم آشنا شدند و مرا مورد تشویق قرار دادند آن تشویق همه زندگی مرا دگرگون کرد. 

چگونه؟

قبل از این تشویق، من یکی از تنبل‌ترین بچه‌های مدرسه بودم تا جایی که قرار بود از مدرسه اخراج شوم اما وقتی یکی از مسئولان مدرسه درباره علاقه من به موسیقی شنید، به شرط اجرای برنامه در جشن عید فطر فرصت دیگری برای جبران به من داد و من آن روز برای نخستین بار در برابر جمعیت دست به ساز شدم. تشویق آن روز بچه‌ها‌ کاری کرد کارستان. من از یک شاگرد تنبل به یک شاگرد زرنگ تبدیل شدم. دوست دارم با فعالیتم در کانون اصلاح و تربیت نقش مهمی در تغییر مسیر زندگی کودکان و نوجوانان خاطی داشته باشم. 

با همه این پستی و بلندی‌هایی که تجربه کردید امروز به کجا رسیده‌اید؟ 

(در حالی که می‌خندد) به جای خاصی نرسیده‌ام. من امروز مؤلف 10 جلد کتاب در حوزه موسیقی هستم و شیوه خاص خودم را در آموزش موسیقی به کودکان دارم. 

علاوه بر فعالیت در عرصه موسیقی دست به قلم نیز هستید؟
 
تا کنون 10جلد کتاب به چاپ رسیده است که مجموعه 4جلدی «آموزش گام به گام موسیقی به کودکان» و نیز «تصنیف های جاودانه ایران زمین» و همچنین کتاب «بابای خوب من» در ستایش مقام پدر نوشته ام و کتاب «مامان خوب من» امسال به چاپ خواهد رسید. 

چگونه وارد عرصه نویسندگی شدید؟ 

وقتی مسئولان مدرسه در دوره متوسطه متوجه مخالفت خانواده من با موسیقی شدند، اجازه دادند در کتابخانه مدرسه تمرین کنم. رفتن به کتابخانه همان و شروع فصل جدید زندگی ام همان. همه مدتی که در کتابخانه بودم سرم گرم کتاب‌ها می‌شد. دیوان حافظ و مثنوی مولوی و سعدی را حفظ کردم. 


آثار مکتوب مهدی قلی‌نسب

مجموعه 7 منظومه ای 10جلدی از آثار شامل:
1ـ طرح از من، رنگ از تو «فصل بهار»
2ـ طرح از من، رنگ از تو «فصل تابستان»
3ـ طرح از من، رنگ از تو «فصل پاییز»
4ـ طرح از من، رنگ از تو «فصل زمستان»
5ـ دنیای شیرین موسیقی «2 جلد»
6ـ تصنیف‌های جاودانه ایران زمین
7ـ پدر خوب من

این خبر را به اشتراک بگذارید