![ثروت بهتر است یا تخیل](/img/newspaper_pages/1403/11-%20bahman%20jadid/20/zamime/21-02.jpg)
پیمان قاسمخانی در سینمای واقعگرای ایران، نماد تخیل است
ثروت بهتر است یا تخیل
![ثروت بهتر است یا تخیل](/img/newspaper_pages/1403/11-%20bahman%20jadid/20/zamime/21-02.jpg)
علیرضا محمودی
اگر از هر ایرانی که حافظه معمولی دارد و معمولاً فیلم و سریال ایرانی میبیند بخواهید نام 5فیلمنامهنویس را بگوید، معمولاً به پنجمی نخواهد رسید؛ ولی معمول است که در آن 4-3 تا اسمی که میگوید نام پیمان قاسمخانی باشد. درحالیکه از کلیشههای رایج سخن گفتن درباره سینمای ایران اشاره بیربطی به مشکل دائمی فیلمنامهنویسی است؛ حتی این کلیشه هم باعث نشده شهرتی برای فیلمنامهنویسان مشکلساز فراهم شود. بعید است به جز دانشجویان که پایاننامه مینویسند و پژوهشگران که به اختیارخود پژوهش میکنند، کسی از کار و کارنامه کریم فکور، ابراهیم زمانی و یا حتی احمد نجیبزاده خبری بگیرد که سعید مطلبی، فریدون گله و علی کسمایی شهرتشان بیشتر از کارگردانی و مدیریت دوبلاژ است. باید قبول کرد اگر کسی سابقه بازی مقابل خسرو شکیبایی را دارد و همچنان مشهور به فیلمنامه نویسی است، ارج و قرب کمیابی فراهم کرده است.
نزدیک ۳ دهه است که صنعت سرگرمی ایرانی، پیمان قاسمخانی را بهعنوان ستاره پشت صحنه خود معرفی کرده است. او از نخستین باری که نامش در تیتراژ یک محصول نمایشی ایرانی ذکر شده، همه تلاشش را بهکار برده که تخیل در کار و سرگرمی در هدف را بهعنوان مهمترین تفاوت کارش با بقیه حفظ کند.
برجسته بودن کار پیمان قاسمخانی زمانی روشن میشود که او کارهایش را همزمان با حضور 2مزاحم ابدی به نتیجه برساند: تفکر غیررسمی ولی قوی ضدسرگرمی، مدیریت فرهنگی اینجایی و تمایلات ریشهدار واقعگرایی در زیباییشناسی مطلوب هنرمندان ایرانی. وقتی تصمیمگیران در نهایت دنبال فخر و کسب محتوا پراکنی و پیامگستری هستند و عقربه قبلهنمای هنرمندان از رئالیسم سوسیالیستی تا رئالیسم جادویی بیشتر تکان نمیخورد، پیمان قاسمخانی سعی میکند بین ساکنان حوالی جاده ساوه و شهرکنشینان حومه راه شیری ارتباط برقرار کند.
سرزمینهای ناشناخته و دنیاهای کشف نشده همچون روستای برره و تمدن کنفدراسیون راه شیری برای این خلق شدهاند که او جغرافیای بیحد و مرزی را برای تخیلش فراهم کند. او سنگ و ملات این دنیاها را با تخیل کمیابی فراهم کرده؛ اما رسم رایج مصرفکنندگان فیلم در ایران این است که به آدمهای اهل تخیل اطمینان نکنند. آدم عاقل که 2ساعت وقتش را صرف افکار آدم سر به هوا نمیکند.
پیمان قاسمخانی اما با خلق سرگذشت آدمهایی چون رضا مثقالی، پژمان جمشیدی، نیما افشار و مسعود شصتچی در کسوت سارق فراری، فوتبالیست بازنشسته، روانشناس مضطرب و یک آدم در هر موقعیت عوضی، برادری خود را به مخاطبان و جامعه هنری ایران که اوج تعهد هنری را خلق دزدان دوچرخه میدانند، ثابت کرد.
با چنین پرونده چاق و چلهای از تکخالهاست که مردم نامش را دور از کارنامه لاغر بازیگریاش به حافظه پر رفتوآمد سپردهاند. کار او باعث شده که بیشترین سؤال از مهمترین چهره تلویزیونی 4دهه اخیر این باشد که چرا دوباره به جای«قهوه پدری» و «ساعت پنج عصر»، «پاورچین» و«شبهای برره» نمیسازد و نقش فرهاد و شیر فرهاد بازی نمیکند و او هم پاسخ قانع کنندهای نداشته باشد.
اگر کسی در روزگاری قصد داشته باشد درباره مهمترین چهرههای صنعت سرگرمی ایران در سالهای بعد از انقلاب کتابی بنویسد، بدون شک کتابش نیازمند یک فصل مفصل درباره روز و روزگار پیمان قاسمخانی است. این کتاب باید بتواند به چند سؤال مهم درباره این ستاره فیلمنامهنویسی پاسخ بدهد. مهمترین سؤالها شاید این باشد که در دوران
کنارگذاشتن تخیل در سینما و دخیل بستن به واقعیت، چرا یک نفر دائم از نخستین تا آخرین و از موفقیتآمیزترین کار تا شکست خوردهترین اثرش، یقه تخیل را رها نمیکند و اجازه نمیدهد به هر بهانهای خیالش در بنبستهای رایج گیر کند. او زمانی برای رد گم کردن در گفتوگویی، فیلمنامهنویسی را شغل مطلوب آدمهای تنبل توصیف کرده بود؛ آدمهایی که لم میدهند و به جای هر کاری فکر میکنند. اینکه تنها بهانه تخیل تنبلی باشد، در سرزمین سرمایه جاودانه شمردن کار، در حد شعار هم پاسخگوی دلیل موفقیت تخیلات قاسمخانی نیست.
کافی است در برنامههای تلویزیونی که قاسمخانی درباره خانوادهاش صحبت میکند، دقت کنیم. در میان همه فیلمنامهنویسان ایرانی او با اعتماد به نفس قابل توجهی از دوران کودکی و علایقش سخن میگوید. او روایت کودکیاش را براساس سنتهای رایج با محرومیت و سرکوب گره نمیزند؛ او از تمایل ایستادن بر غول گازی تخیل از کودکی با افتخار سخن میگوید. پیمان قاسمخانی محصول خانوادهای است که والدین، تخیل کودکان را محترم میدانستند و به قیمت قبولی و مدرک و بیرون کشیدن گلیم از آب، آنها را وادار به سرکوب و فراموشی خیال نکردهاند. باید همکاران عمیقتر دکتر افشار توانایی توضیح بدهند که چرا انتخاب شادروان هوشنگ حریرچی بین هومن برقنورد و بهنام تشکر، شر مطلق بود.
پیمان قاسمخانی همیشه نماد تخیل در سینمای ضدتخیل ایران باقی خواهد ماند و این یک جمله علمی است تا یک گزاره تخیلی.