• دو شنبه 20 اسفند 1403
  • الإثْنَيْن 10 رمضان 1446
  • 2025 Mar 10
دو شنبه 15 بهمن 1403
کد مطلب : 247864
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/JZJ6l
+
-

ف مثل فیلمنامه

تیغ‌و ابریشم
ف مثل فیلمنامه

مسعود پویا

فیلمنامه فیلم زندگینامه‌ای فیلمنامه‌ای شخصیت‌محور است با این تفاوت که فیلمنامه‌نویس در تخیل‌کردن حوادث داستان دستش باز نیست و باید به واقعیتی که شاید برای عده کثیری از مردم هم آشنا باشد متعهد بماند. مشکل بعدی از همین‌جا آب می‌خورد. تعهد به واقعیت یک چیز است و نیاز و خواست سفارش‎دهنده یا توانایی فیلمنامه‌نویس و کارگردان در درک بعضی واقعیت‌های زندگی یک آدم مشهور چیزی دیگر. سفارش‌دهنده می‌خواهد از زندگی یک قهرمان جنگ فیلمی بسازد که برای اکنون مثلا از وحدت یا وفاق بگوید.‌ اما در مسیر زندگی سوژه با واقعیت‌هایی برخورد می‌کند که با خواستش در تعارض است. نتیجه این می‌شود که بخش‌هایی از واقعیت به نفع خواست سفارش‌دهنده کنار گذاشته می‌شود یا به شکلی به نمایش درمی‌آید که از لحاظ تاریخی سندیت ندارد و حتی از نظر درام‌پردازی هم چندان کارآمد نیست، ولی سفارش‌دهنده آن را می‌پسندد. از طرف دیگر، شاید فیلمنامه نویس یا کارگردان یک فیلم زندگینامه‌ای هم درک درستی از فضا و سبک زندگی و روح زمانه سوژه نداشته باشد، اما اصرار دارد که به هر ترتیبی، احتمالا به‌دلیل شهرت سوژه، چنین پروژه‌ای را جلو ببرد. اینها همه به فیلم زندگینامه‎‌ای لطمه می‌زند.
آیا منظور ما از همه آنچه گفته شد این است که ذهنیت‌گرایی در فیلم زندگینامه‌ای جایی ندارد؟ ابدا. حق فیلمنامه نویس و کارگردان است که در روایتش آزادی عمل داشته باشد، حوادث را جابه‌جا کند، حوادث جدید به فیلم اضافه کند، جزئیات را دور بریزد و گفت‌و‌گوها را بازنویسی کند تا در تنور درام بدمد و به آن جان دهد، اما به شرطی که چیزی خلاف روح زندگی سوژه‌اش وارد فیلم نکند. مهم‌ترین کاری که سینماگران ایرانی در فیلم‌های زندگینامه‌ای انجام می‌دهند، حالا یااز سر ناتوانی یا از سر نابلدی، از بین بردن روح سوژه است.
اغراق می‌کنند، خلاف می‌گویند، جعل می‌کنند، بی‌دلیل به روایت ویکی‌پدیایی زندگی سوژه می‌چسبند و کلی اشتباه دیگر که عظمت و جذابیت سوژه را از بین می‌برد و تماشاگر را به فکر می‌اندازد که چرا چنین فیلمی که هیچ‌چیز از روح و زندگی سوژه را منعکس نمی‌کند باید ساخته شود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید