دختر یا پسر؟ مسئله این نیست!
درباره لحظات خاصی که در اتاق سونوگرافی برای تعیین جنسیت رقم میخورد
رابعه تیموری- روزنامه نگار
بسیاری از آنها از معنا و مفهوم این عبارات و اصطلاحات خاص سردرنمیآورند: «elam، elameF، موقعیت بریچ، سونوگرافی آنومالی...». برایشان اهمیت و جذابیتی هم ندارد که بدانند بازگشت امواج مافوق صوت (اولتراسوند) از کیسه آب جنین چطور باعث تشکیل تصویر جنین بر صفحه مانیتور میشود تا سونولوژیستها بتوانند از حال و احوال فرزند پردهنشین آنها باخبر شوند. در این دم و دستگاه عریض و طویل و پرمعمای سونولوژیستها، آنها فقط مشتاق شنیدن تفسیر و تشریح حرکات و شرایط جنین از زبان متخصصان این روش تصویربرداری پزشکی هستند؛ تفسیری که هم خیال آنها را از سلامت فرزندشان آسوده میکند و هم یکی از پرهیجانترین لحظات دوران بارداری مادران را رقم میزند: «لحظه تعیین جنسیت کودک
توراهی... .» این اتفاق و لحظه مهیج برای والدین احساساتی متفاوت را به همراه میآورد که باعث واکنشها و صحنههایی تماشایی میشود.
بعد از 13هفتگی
در جنب و جوش و شلوغی صبحگاهی خیابان شهید مطهری، بروبیای مراکز سونوگرافی و تصویربرداری پزشکی این خیابان کاملا جلب توجه میکند. شمار این مراکز فراوان است، اما در تعداد محدودی از آنها سونوگرافی تشخیص جنسیت بهصورت مستقل و تخصصی انجام میشود و در اغلب این مراکز اگر در سونوگرافی سنجش سلامت جنین، جنسیتش مشخص باشد والدین بهصورت شفاهی از دختر یا پسر بودن فرزندشان مطلع میشوند، اما اینجا سونوگرافی آنومالی معمولی، دوبعدی و سهبعدی برای تعیین جنسیت بچه انجام میشود؛ البته فقط بعد از 13هفتگی بارداری مادر که خطری برای جنین نداشته باشد و دقت سونوگرافی بالاتر از 70درصد باشد. با آنکه هنوز از خانم دکتر سونولوژیست خبری نیست، صندلیهای فراوان سالن انتظار پر شده و اغلب زوجین با هم به مرکز آمدهاند. مادران سنگین بار با لیوانهای یکبار مصرف پر از آب آرام و هن و هن کنان دور سالن قدم میزنند تا زودتر مثانهشان پر و برای سونوگرافی آماده شوند. خانم منشی جوان و کمحوصله که اسم «هاله اردکانی» را برای رفتن به اتاق سونوگرافی صدا میزند، مشخص میشود دکتر سونولوژیست ساعت 8و نیم و سرموقع کارش را شروع کرده است.
موقعیت بریچ
مهنا لابهلای زوجین جوان نشسته و پرسن و سالترین مادر داخل سالن بهنظر میرسد. خانم دکتر او را خوب میشناسد و با دیدنش میگوید: «خب مهناخانم گل... بیا ببینیم بالاخره سر بچه پایین آمده یا هنوز حاضر نیست با ما همکاری کند؟» در تصادف رانندگی شدیدی که خانواده مهنا داشتند، پسر 2سالهاش از دنیا رفته و او بعد از گذشت 5سال از آن روز وحشتناک تصمیم گرفته برادر دیگری برای دختر حساس و تنهای 21سالهاش به دنیا بیاورد. انگار جنین هنوز در موقعیت بریچ سفت و محکم جاخوش کرده و سرش رو به پایین قرار نگرفته، ولی دکتر جنسیت او را بهسختی تشخیص میدهد. مهنا از اینکه فرزندش دختر است نمیداند خوشحال باشد یا ناراحت و درحالیکه صدای پرقوت قلبش را گوش میکند، میپرسد: «اگر سرش پایین نیاید چی؟ موقع به دنیا آمدنش اتفاقی نمیافتد؟»
شیطنت3قلوها
اردکانی و همسرش صبح زود و از نگهبان مرکز هم زودتر رسیدهاند. 3قلو بودن فرزندانشان مشخص شده و فقط باید بدانند بعد از 10سال انتظار خدا چند دختر و چند پسر به آنها بخشیده است، اما 3قلوها حسابی شیطان و بازیگوش هستند و طوری کنار هم ایستادهاند که خانم دکتر سونولوژیست هرقدر مادر ترکهایشان را پهلو به پهلو میکند، نمیتواند از رمز و رازهای آنها سردرآورد. مدت زمان سونوگرافی آنومالی دوبعدی از 45دقیقه که حداکثر زمان سونوگرافی است، بیشتر شده، اما اصرار پدر جوان 3قلوها که هنوز به سربه راه شدن فرزندانش امید بسته، خانم دکتر را وادار میکند باز هم با دسته پروب آغشته به ژل به جستوجوی خود ادامه دهد. درست وقتی تصمیم میگیرد برای مراجعه بعدی مادر سونوگرافی سهبعدی تجویز کند، جنسیت پسر لجباز و 2خواهرش را پیدا میکند. درحالیکه او یکییکی آنها را شناسایی میکند، گوشی تلفن همراه توی دست پدر هیجانزده بچهها میلرزد و تصاویر لبخندهای بیصدای مادر که روی صورت آرام و خستهاش نشسته، ثبت و ضبط میشوند. دوربین تلفن همراه که روی مانیتور میچرخد، لب پدر به دیدن پسرش به خنده وامیشود:
«ای پدرسوخته دغل!...»
شیطنت3قلوها
اردکانی و همسرش صبح زود و از نگهبان مرکز هم زودتر رسیدهاند. 3قلو بودن فرزندانشان مشخص شده و فقط باید بدانند بعد از 10سال انتظار خدا چند دختر و چند پسر به آنها بخشیده است، اما 3قلوها حسابی شیطان و بازیگوش هستند و طوری کنار هم ایستادهاند که خانم دکتر سونولوژیست هرقدر مادر ترکهایشان را پهلو به پهلو میکند، نمیتواند از رمز و رازهای آنها سردرآورد. مدت زمان سونوگرافی آنومالی دوبعدی از 45دقیقه که حداکثر زمان سونوگرافی است، بیشتر شده، اما اصرار پدر جوان 3قلوها که هنوز به سربه راه شدن فرزندانش امید بسته، خانم دکتر را وادار میکند باز هم با دسته پروب آغشته به ژل به جستوجوی خود ادامه دهد. درست وقتی تصمیم میگیرد برای مراجعه بعدی مادر سونوگرافی سهبعدی تجویز کند، جنسیت پسر لجباز و 2خواهرش را پیدا میکند. درحالیکه او یکییکی آنها را شناسایی میکند، گوشی تلفن همراه توی دست پدر هیجانزده بچهها میلرزد و تصاویر لبخندهای بیصدای مادر که روی صورت آرام و خستهاش نشسته، ثبت و ضبط میشوند. دوربین تلفن همراه که روی مانیتور میچرخد، لب پدر به دیدن پسرش به خنده وامیشود:
«ای پدرسوخته دغل!...»