2همبندی در زندان، نقشههایی برای سرقت و کلاهبرداری کشیدند
پایان کلاهبرداریهای دزدان تنبل
الهه فراهانی-روزنامهنگار
2مرد تبهکار که در یک بند زندانی بودند، روی یک پاکت سیگار، نقشه سرقت و کلاهبرداری کشیدند و بهمحض اینکه درهای زندان گشوده شد و آزاد شدند، نقشههایشان را عملی کردند اما در نهایت دستگیر شدند و دوباره به زندان بازگشتند.
بهگزارش همشهری، 28آذرماه امسال زنی به اداره پلیس رفت و گفت گوشی موبایلش را در اتوبوس سرقت کردهاند. وی توضیح داد: در خیابان ولیعصر، درحالیکه فرزندم بغلم بود سوار اتوبوس شدم. کنار من مادر و دختری ایستاده بودند و سر صحبت را با من باز کردند. حتی دختر جوان که روی صندلی نشسته بود، جایش را به من داد تا با فرزندم روی صندلی بنشینم اما پس از آنکه آنها از اتوبوس پیاده شدند، هرچه دنبال گوشی موبایلم گشتم، نبود. حدس زدم مادر و دختر گوشی مرا به سرقت بردهاند تا اینکه ساعاتی بعد متوجه شدم آنها با نفوذ به گوشیام از طریق تلگرام و واتساپ به همه دوستان و بستگانم پیام فرستاده و به بهانههای مختلف درخواست پول کردهاند. برخی از آنها هم از همهجا بیخبر و به گمان اینکه من دچار مشکل شدهام، پول را به حسابی که فرد کلاهبردار گفته بود، واریز کردهاند.
شروع تحقیقات
پس از ثبت اظهارات این زن، پروندهای تشکیل شد و گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را زیرنظر بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت آغاز کردند. تیم تحقیق در نخستین گام به بررسی شماره حسابهایی پرداختند که دوستان شاکی به آن پول واریز کرده بودند. حسابها متعلق به چند مرد بود که مأموران با انجام اقدامات اطلاعاتی آنها را شناسایی و دستگیر کردند.
متهمان دستگیرشده، معتاد بودند و میگفتند کارتهای عابربانکشان را بهمدت 2 یا 3روز به 2مرد جوان به نامهای وحید و هومن اجاره داده بودند. در این شرایط تحقیقات برای دستگیری آنها آغاز شد و مأموران از مردان معتاد خواستند که با این 2 نفر به بهانه اجاره دادن کارت بانکی، قرار بگذارند. در این شرایط مأموران محل قرار صوری را بهصورت نامحسوس تحت کنترل قرار دادند و 2متهم را دستگیر کردند. وحید و هومن از مجرمان سابقهدار در زمینه سرقت بودند که بهتازگی از زندان آزاد شده بودند. آنها در بازجوییها به سرقت و کلاهبرداری اعتراف کردند و گفتند که برای سرقت و جیببری در اتوبوسهای بیآرتی، یک مادر و دختر را استخدام کرده بودند. حالا تحقیقات برای دستگیری مادر و دختر سارق ادامه دارد.
گفت و گو
سارقان تنبل
وحید و هومن مدعی هستند که بهخاطر تنبلی، تبدیل به سارق شدهاند، چون حوصله کار کردن نداشتند. گفتوگو با یکی از آنها را بخوانید.
از جزئیات نقشهای که کشیده بودید بگو.
از کجا شروع کنم؟ همه اینها نقشه من بود. هم سرقت میکردیم و هم کلاهبرداری. البته سرقت را خودمان انجام نمیدادیم. برای این کار مادر و دختری را استخدام کرده بودیم اما پشت پرده کلاهبرداریها خودمان بودیم.
نقشه را کی کشیدی؟
وقتی در زندان بودیم. جزئیاتش را روی یک پاکت سیگار داخل بند نوشتم و وقتی آزاد شدیم، موبهمو اجرایش کردیم. اول از همه مادر و دختر جیببر را استخدام کردیم. کار آنها این بود که داخل اتوبوس یا در شلوغی بازار گوشی سرقت کنند. بعد گوشیها را تحویل ما میدادند و سهمشان را میگرفتند. وقتی گوشی به دستمان میرسید، سیمکارت را از داخلش درمیآوردیم و درون یک گوشی دیگر قرار میدادیم. سپس از طریق تلگرام و واتساپ به مخاطبانش پیام میفرستادیم، پیامهایی با این مضمون که تصادف کردهایم یا در بیمارستان هستیم و نیاز به پول داریم. خلاصه به بهانههای مختلف برای مخاطبان، پیام میفرستادیم و از 3 تا 10میلیون تومان از افراد پول درخواست میکردیم.
مگر صاحبان خط سیمکارتهایشان را نمیسوزاندند؟
زمان طلایی که میگویند همین است. بعد از ساعت اداری، نمیشود سیمکارت را سوزاند. یعنی طرف باید صبر کند تا روز بعد که سیمکارتش را بسوزاند. ما هم معمولا از مادر و دختر میخواستیم بعد از ساعت اداری سرقتها را انجام بدهند.
پول کلاهبرداری را به حساب معتادان واریز میکردید؟
درست است. ما کارت عابربانک افراد معتاد را بهمدت 2 یا 3روز اجاره میکردیم و معمولا برای هر کارتی که 2 یا 3روز دستمان بود، یکمیلیون تومان میدادیم.
از هر گوشی که سرقت میکردید، چقدر گیرتان میآمد؟
بستگی داشت. گاهی اوقات همه مخاطبان صاحب گوشی که برایشان پیام میفرستادیم فریب میخوردند و پول واریز میکردند و رقم آن بالای 50میلیون تومان هم میشد؛ گاهی هم نه، زیر 50میلیون تومان. ما معمولا به 20نفر پیام میفرستادیم.
با گوشیها چه کار می کردید؟
هدفمان بیشتر کلاهبرداری بود. حتی گوشی موبایلهای سرقتی را در سطلهای زباله رها میکردیم چون میترسیدیم اگر به مالخر بفروشیم گیر بیفتیم. مگر مالخر چقدر گوشی را میخرید؟! به ریسکش نمیارزید. از طرفی من و دوستم دزدان راحتطلب و تنبلی هستیم. اصلا به همین دلیل خلاف و سرقت را انتخاب کردیم. دوست داریم پشت میز بنشینیم و پول به حسابمان واریز شود. البته ما یک نقشه دیگر هم برای کلاهبرداری داشتیم. با سیمکارت های سرقتی در سایتهای مختلف، آگهی فروش ماشین خارجی با قیمت خیلی پایین میگذاشتیم. زیر آگهی مینوشتیم بهدلیل مهاجرت، زیر قیمت میفروشیم. چون قیمت ماشین خوب بود، خیلی ها حاضر میشدند بیعانه واریز کنند و ما هم آن را به جیب میزدیم.
چطور این ایدهها به ذهنتان خطور کرد؟
زندان برای خودش دانشگاهی است. در آنجا کلاهبردارانی بودند که با مردم تماس میگرفتند و به بهانه برنده شدن در مسابقات مختلف، آنها را پای دستگاه خودپرداز میکشاندند و حسابشان را خالی میکردند. وقتی این موضوع را متوجه شدیم، گفتیم چه کاری است که به خودمان زحمت سرقت بدهيم و استرس به خودمان وارد کنیم؛ هر لحظه هم ممکن است بعد از سرقت گوشی، پلیس تعقیبمان کند یا به دام شاکی گرفتار شویم. بهترین کار این بود که پشت میز بنشینم و سارق استخدام کنیم و خودمان پشت پرده باشیم اما خب بخت با ما یار نبود که خیلی زود گیر افتادیم.