روایتی از شهید علیرضا حیدری شهید جستوجوگر
اولین شهید تفحص از فکه پرکشید
سیده کلثوم موسوی-خبرنگار
میخواست دل جلایافتهاش را به تربت غریب گمشدگان گره بزند تا راهی مسیر بینهایت شود. دستانش را متبرک کند برپیکر بینام نامداران غیور و دلاور؛ غافل از اینکه خود تبرک شده بود برای جام نوشین شهد بیقراری. اینچنین شد که در اولین تفحص شهدای دفاع مقدس به قرار عاشقانه شهادت رسید و شد اولین شهید تفحص.
زمستان سال ۱۳۵۳ متولد شد و در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد. توران تاجیک مادرشهید از پسرش اینطور می گوید: «رضا پسرمهربان، بااخلاق و شوخطبعی بود. نمرههایش در مدرسه خوب بود. با کسی دعوا نمیکرد اما به خاطر کمک به خانواده خیلی زود مشغول به کار در یک کابینتسازی شد. هرچه حقوق می گرفت به من می داد و خودش از من پول می گرفت. رضا مداح بود. هیئت میرفت و صدای دلنشینی داشت. نمازهایش قضا نشد. از سرکار که خانه میآمد از فرط خستگی میخوابید و بیدار که میشد میرفت هیئت. ۱۸ ساله که شد رفت خدمت سربازی.»
از عشق زمینی گذشتن کار هر کسی نیست. با آنکه عاشق شده بود اما راهی شد. سرباز لشکر۲۷ محمدرسولالله(ص) سال ۱۳۶۹ به واحد لجستیک دو کوهه پیوست. علیرضا هربار که از دوکوهه به فکه برای انجام کاری میرفت به برادران تفحص التماس میکرد تا او را به گروه تفحص ملحق کنند و بالاخره موفق شد موافقتنامه را از واحد لجستیکی بگیرد. حالا که خیالش راحت شده بود. در واحد لجستیک راهی تفحص مرز عاشقی شده است، دست بهکار شد تا رضایت پدر و مادر را مهر حکم صادرشدهاش کند. اواسط ماه رمضان همان سال رضا از دوکوهه به همسایه زنگ زد و به پدرش گفت: از من راضی هستی؟ من تفالی زده ام که اگر پدر و مادرم از من راضی باشند شهید میشوم. پدرش گفت که راضی هست و همان شد تماس آخر.
روز عید فطر سال ۱۳۷۱ دلشوره عجیبی سراپای مادر را احاطه می کند ؛ مادری که چشمان منتظرش را به در دوخته تا رضایش برگردد و رخت دامادی به تنش بپوشاند؛ اما چه میشود کرد که رضا رخت قرار پوشیده و پرگشوده.
به گفته احمد میرطاهری، مسئول لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) علیرضا حیدری حین تفحص شهدای عملیات والفجریک روز ۹ فروردین سال ۱۳۷۱ در شمال منطقه فکه ارتفاع ۱۴۳ براثرانفجار مین به عنوان اولین شهید تفحص به درجه شهادت نائل شد.