نقارهخوانی؛ رسمی باستانی و فراموششده در تهران
لیلا باقری
باورتان میشود روزگاری شهری بود که مردمش هر صبح با موسیقی به خورشید سلام و غروب باساز و نوا بدرقهاش میکردند؟ سلام بر خورشیدی که بیحب و بغض بر تمام هستی میتابد و برای حیات، گاهی میرویاند و گاهی میپوساند و رنگ میدهد به زندگی. چه مرام لطیفی برای ما که در فلات خورشیدیم و تابش آفتاب در زلال آبی آسمان، روی هره دیوارهای گلی اخرایی، آرامشبخشترین قابی است که در چشمانمان مینشیند و یادمان میآورد «کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم...»
تهران شهری بود که تا اوایل پهلوی این رسم مانده از نیاکان را داشت؛ «نقارهزنی» یا «نوبتزنی»؛ رسمی که در عهد کهن با طبیعت پیوند داشت و درود و بدرود خورشید بود؛ کوبیدن سازی که نشان از اهمیت طبیعت برای مردم داشت و همنشینی با آفتاب. البته با گذشت زمان در دورههای مختلف با معنایی تازه نواخته شد و بیشتر در دو میدان رزم و بزم مرسوم بود.
تهرانیها هم نقارهزنی را به دلایل مختلفی اجرا میکردند و مادام ژان دیولافوا در کتاب ایران و کلده و شوش مینویسد: «نقارهچیان با آن کرنای بلند، قبل از طلوع آفتاب و بعد از خروج آن در بالای عمارت نقارهخانه و به رسم نیاکان باستانی خود به آفتاب که بزرگترین نماینده قوای طبیعت است سلام میدهند.»
عبداللّه مستوفی هم در کتاب شرح زندگانی من در اهمیت نقارهخانه نوشته که نقارهخانه مختص پایتخت حکومت بود و تصرفش نخستین نشانه تغییر حکومت. ناصر نجمی نیز در دارالخلافه تهران مینویسد؛ چندین سردر و عمارت در اطراف ارگ بود و مهمترین آنها سردر نقارهخانه. نقارهچیهای ارگ که کلاهی از پوست سیاه و سرخیراقدوزی شده به سر و شلوار و نیمتنههایی سرخ به تن داشتند با آن سردست و یقههایی با پوست سیاه و دکمههای برنجی شیر و خورشید، هر روز 3نوبت طبل مینواختند؛ 2نوبت به وقت طلوع و غروب و یک نوبت ساعتی بعد از شب که البته طبل خبردار «برچینبرچین» بود و دور خود میچرخیدند تا صدا به تمام محلههای این شهر کوچک و نوپا برسد و علامت خاموشی را همه بشنوند.
افسوس اما حاکمان تا فرنگ دیده شدند، دیگر روی خوشی به نقارهزنی نشان ندادند. اواخر قاجار اول سردر نقارهخانه را در میدان ارگ تخریب کردند، اما نقارهچیها که عاشق این کار بودند به محل جدیدی در سردر میدان مشق رفتند و در 2اتاق سردر هر طلوع و غروب نواختند. بعد اما حقوق و مواجبشان را قطع کردند تا شاید دست از این کار بردارند، اما دلبستگی نگذاشت و نقارهزنان بیمزد و مواجب همچنان نواختند و دولتیها که تاب این شوق را نداشتند در اتاقها را گل گرفتند... نقارهچیها هم یکی یکی در خاک خفتند و اگر نبود رسم نقارهزنی در حرم امام رضا(ع) شاید کمتر کسی حتی نام نقاره را شنیده بود.