• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
دو شنبه 1 مرداد 1397
کد مطلب : 24080
+
-

قصه‌های کهن

قصه‌های کهن

[جنید] گفت: یک روز دلم گم‌شده بود، گفتم: الهی! دل من باز ده. ندایی شنیدم که [گفت]: یا جنید! ما دل بدان ربوده‌ایم که با ما بمانی، تو باز می‌خواهی با غیر ما بمانی؟
تذکرة‌الاولیا- زندگی جنید

این خبر را به اشتراک بگذارید