ابراهیم ادهم یک روز به سر چاهی رسید و دلو فروگذاشت؛ پر زر برآمد. نگونسار کرد و باز فروگذاشت؛ پر مروارید برآمد. نگونسار کرد، وقتش خوش شد، گفت: «الهی، خزانه بر من عرضه میکنی؟ میدانم که قادری، اما آبم بده تا طهارت کنم.»
تذکرهالاولیاء – عطار نیشابوری
یکشنبه 30 شهریور 1404
کد مطلب :
263423
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/MQwjR
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved