سوسنگرد آزاد شد
رفع حصر یادآور تلاش و مقاومت مردمی است که با دست خالی از روستاهای خود حفاظت میکردند
محمود مولایی- روزنامهنگار
26آبان1359 یادآور آزادسازی سوسنگرد است. در نخستین سال جنگ ایران و عراق، نیروهای عراقی شهرستان سوسنگرد را به تصرف درآوردند و در حال پیشروی به اهواز بودند، اما عملیات سوسنگرد منجر به عقبنشینی نیروهای عراقی شد. عملیات سوسنگرد، آزادسازی سوسنگرد و شکست حصر سوسنگرد 3عبارتی است که در روز 26آبان بر سرزبانها میچرخد و تا امروز همچنان یادآور پیروزی نیروهای نظامی و مردمی ایران بر دشمن است.
شروع جنگ
کیوان حمادی که این روزها رئیس شورای شهر سوسنگرد است، در زمان جنگ ایران و عراق در کلاس اول دبیرستان تحصیل میکرده است. او به همشهری میگوید: «در زمان شروع جنگ، ارتش عراق از مرز چذابه سعی میکرد نفوذ کند. از آنجا که نیروهای ما هم در ابتدای جنگ آمادگی کامل نداشتند و جنگ به سرعت بعد از انقلاب رخ داده بود، ارتش منظم نبود و مردم هم آشنایی نداشتند و همین شد که عراقیها به سادگی از مرز گذشتند. دشمن به شهر بستان در 30کیلومتری سوسنگرد رسید. در بستان پلی روی رودخانه قرار داشت که در هنگام حمله آن را منفجر کردند تا دشمن نتواند پیشروی کند.» او ادامه میدهد: «حدود 74روستای بزرگ در مرز وجود داشت. وقتی دشمن حمله کرد، اکثر مردم در روستاهای خود ماندند.»
2بار آزادسازی
بهگفته رئیس شورای شهر سوسنگرد، عراق 2بار سوسنگرد را به تصرف خود درآورد. حمادی توضیح میدهد: «بار اول، 3-2روزی در سوسنگرد مستقر بودند. این زمان از سمت هویزه و بوستان به سوسنگر وارد شدند. بعد از3-2روز با مقاومت ارتش و نیروهای مردمی عملیات آزادسازی سوسنگرد صورت گرفت. عراق بار دوم با آمادگی بیشتری سوسنگرد را به اشغال خود درآورد و مستقیم شهر تصرف شد و 20کیلومتر از سوسنگرد گذشت و به نزدیکی شهر حمیدیه رسید. نیروهای دشمن به حمیدیه که رسیدند و وقتی دیدند نیروهای کمی مقاومت میکردند، فکر کردند میتوانند بیشتر پیشروی کنند.» او عنوان میکند: «آن موقع ما در روستای مکریه بهمدت یک سال یعنی تا 8 آذر1360 ماندیم. در واقع ما در روستاهای پشت جبهه عراق بودیم و آنها با علم به اینکه میدانستند روستاها در محاصره قرار دارند، به سمت ما میآمدند.»
ماجرای عملیات سوسنگرد
عملیات سوسنگرد در تاریخ ۲۶آبان۱۳۵۹ به فرماندهی مشترک (ارتش و سپاه) از نخستین عملیاتهای بزرگ ایران پس از آغاز رسمی جنگ بین ایران و عراق بود که با موفقیت ایرانیها همراه شد. در این عملیات، نیروهای عراقی از شهر خارج و به مناطق عقبتر در دشت آزادگان پس زده شدند.
نمیدانستیم جنگ چیست
کیوان حمادی میگوید:
«ما که بچه دبیرستانی بودیم و اصلا نمیدانستیم جنگ چیست و نیروهای عراق چقدر میخواهند در مرز ما مستقر بمانند. دور تا دور برخی از روستاها ازجمله روستای ما سنگربندی شده بود. حتی خودم آن موقع کشیک بودم تا اجازه ندهیم نیروی دشمن داخل روستا شود. راستش فکر میکردیم این یک جنگ محلی است و اغلب اهالی روستاها به همین شکل از روستاهای خود محافظت میکردند.»