مسافرهابامن سلفیمیگیرند
تنها راننده زن اتوبوس مسافربری ترمینال کاشان از این کار متفاوت میگوید
راحله عبدالحسینی- روزنامهنگار
تنها راننده زناتوبوس مسافربری ترمینال کاشان بین رانندهها به «کاپیتان» معروف است. «زینب علیزاده» تجربه 5 سال رانندگی اتوبوس دارد؛ 2سال در مسیر کاشان - گرگان راننده اتوبوس بوده است و حالا 3سالی میشود در خط کاشان - تهران پشت فرمان اتوبوس مینشیند.
او با داشتن گواهینامه بینالمللی در تلاش است تا رانندگی اتوبوس در جادههای فرامرزی را هم تجربه کند.
چرا به کاپیتان معروف هستید؟
به فردی که هدایتگر یک وسیله نقلیه باشد، کاپیتان میگویند؛ کاپیتان کشتی یا کاپیتان هواپیما. استفاده از این واژه برای راننده اتوبوس هم خیلی دور از ذهن نیست. من هم وقتی پشت فرمان مینشینم هدایت 25 نفر را بهعهده دارم؛ هرچند راستش را بخواهید آرزو داشتم خلبان بشوم.
این رویا چطور در سر شما شکل گرفت؟
پدرم راننده ماشین سنگین بود. من هم رانندگی با ماشین سنگین را خیلی دوست داشتم. رویای من خلبانی بود که نمرات عالی در ریاضی لازم داشت، اما نتوانستم در رشته خلبانی موفق باشم.
نگاه جامعه به زنانه و مردانه کردن مشاغل در شهر کاشان روی انتخاب شغل شما چه تأثیری داشت؟
تا همین 15سال پیش آموزشگاه رانندگی پایه یک برای بانوان در شهر ما نبود. جزو نخستین زنانی بودم که برای پایه یک ثبتنام کردم و بار اول قبول شدم. حتی بعد از پایه یک هم تا 5سال قبل نتوانستم پشت فرمان اتوبوس بنشینم و راننده تاکسیسرویس133 بودم.
هنوز هم مسافران اتوبوس با دیدن راننده زن تعجب میکنند؟
برای برخی نشستن زن پشت فرمان اتوبوس هنوز یک کار ناباورانه است. بعضی از آقایان از اتوبوس پیاده میشوند. از طرفی بیشتر خانمها ابراز خوشحالی میکنند و با من عکس یادگاری میگیرند. برخورد مسافران گاهی دلگرمکننده و گاهی آزاردهنده است. یکبار وقتی در خط کاشان -گرگان بودم، ساعت 2 نیمهشب به آمل رسیدیم. آقایی از آمل برای گرگان بلیت خریده بود و وقتی مرا دید، گفت سوار نمیشوم، ولی مسافران گفتند از صد تا مرد بهتر رانندگی میکند. او سوار شد و نیم ساعت بعد تا گرگان خوابید. همین چند روز پیش هم یک خانم از تهران سوار اتوبوس شد و گفت: «آرزو داریم، ما را به کشتن نده!»
کارتان را با مسیر 684 کیلومتری کاشان - گرگان آغاز کردید که 2سال ادامه پیدا کرد. از تجربه این مسیر طولانی بگویید.
ترمینال گرگان برای خانمهای راننده، خوابگاه نداشت. علاوه بر من 3خانم راننده اتوبوس دیگر هم از شهرهای دیگر به گرگان میآمدند. 6صبح میرسیدم گرگان و 6عصر دوباره به کاشان برمیگشتیم. هیچ جایی در گرما و سرما برای خواب و استراحت نداشتم. از شهرداری، راهور و هر نهاد دیگری که به فکرم میرسید، برای راهاندازی خوابگاه رانندگان خانم در ترمینال گرگان پیگیری کردم. خوشبختانه خوابگاه راهاندازی شد، ولی همزمان من به خط کاشان - تهران منتقل شدم و یک شب هم در آن خوابگاه استراحت نکردم. راستش این بهترین تجربه و خاطره من از این 2 سال است.
با خطرات این شغل چطور کنار میآیید؟
وقتی بهکار تسلط داشته باشی، راه مهار خطر را هم پیدا میکنی. یادم هست در مسیر بسیار خلوت و کمتردد آمل تا بابل که 15کیلومتر است، سرنشینان یک ماشین سواری با قمه بسیار بلند و بزرگ به شیشه و بدنه اتوبوس میزدند. مسافران ترسیده بودند. از ماشین سبقت گرفتم و رد شدم. آنان هم قمه را سمت اتوبوس پرت کردند که به اتوبوس برخورد نکرد. پس از آن فقط صدای دست زدن مسافران را میشنیدم.
تا همین 15سال پیش آموزشگاه رانندگی پایه یک برای بانوان در شهر ما نبود. جزو نخستین زنانی بودم که برای پایه یک ثبتنام کردم و بار اول قبول شدم
برای برخی نشستن زن پشت فرمان اتوبوس هنوز یک کار ناباورانه است. بعضی از آقایان از اتوبوس پیاده میشوند. از طرفی بیشتر خانمها ابراز خوشحالی میکنند و با من عکس یادگاری میگیرند