قهرمانی آسیا با دیسک دستساز
لیلی خرسند
خیلی خلاقیت میخواهد که خودت برای خودت ابزار ورزشی بسازی، این کاری است که حسین رسولی کرده، پرتابگر دیسک که دوسال پیش کشف شد و امسال به قهرمانی جوانان آسیا رسید و اگر خطا نمیکرد در حد قهرمانی جهان بود. رسولی برای خودش دیسک ساخته، با وامی که پدرش گرفته مربی گرفته و حالا قهرمان آسیاست، قهرمانی که هنوز شک دارد کسی بخواهد برای او هزینه کند، قهرمانی که میترسد تا آخر عمر مدیون پدر بماند.
با مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا به مسابقات قهرمانی جهان رفتی، از رکوردی هم که زده بودی، کلی تعریف و تمجید کردند. اما شکست خوردی. این باخت روحیهات را به هم نریخته؟
نه اصلا. این شکست من را خیلی مصمم کرد که برای مدال آسیایی و قهرمانی جهان بیشتر تلاش کنم.
ولی مدال جهانی جوانان را از دست دادی.
بله از سال آینده فقط میتوانم در گروه سنی بزرگسالان پرتاب کنم. الان 19سالم است.
از روستا به مسابقات قهرمانی آسیا رسیدی، روستایی که آنجا زندگی میکنی، شرایطش را دارد که یک قهرمان در حد آسیا معرفی کند؟
من روستای خمارباقی (یکی از روستاهای استان مرکزی) زندگی میکنم. قبلا بدنسازی کار میکردم و یک بار در مسابقات دوومیدانی مدارس در سطح استان شرکت کرده بودم، آنجا دیسک پرتاب کردم و اول شدم. من را به تهران بردند. آقای نوحنژاد که اولین مربی احسان حدادی است، من را دید، گفت فاکتورهای بدنیات خیلی بهتر از احسان حدادی است و میتوانی موفق شوی. یک مدت بدون مربی کار میکردم و بعد با هزینه خودم مربی گرفتم. 10ماه است که با آقای هادی سپهرزاد کار میکنم.
روستای خمارباقی سالن بدنسازی دارد؟
نه هیچی ندارد. خانههای کاه گلی دارد، حتی درخت هم ندارد، کویری است. دایی جوادم مربی بدنسازی است، در شهرستان کمیجان که با روستای ما 6کیلومتر فاصله دارد، باشگاه دارد. آن موقع که بدنسازی را شروع کردم، سوم راهنمایی بودم و دایی جواد الگویم بود. یک روز به من گفت که از بدنسازی به چیزی نمیرسی و فقط باید خرج کنی، اگر میخواهی قهرمان ورزشی شوی، یک رشته دیگر انتخاب کن. من هم دوومیدانی را خیلی دوست داشتم و این رشته را انتخاب کردم.
به هر حال این رشته امکانات خاص خودش را میخواهد، حداقل یک دیسک و یک دایره پرتاب باید داشته باشی.
در بیابان تمرین میکردم. دیسک را هم خودم درست کردم. یک قالب گرد پیدا کردم، توی آن قیر ریختم و شد دیسک. در اطراف ما اصلا باشگاهی برای دوومیدانی نیست. باشگاه داییام مخصوص بدنسازی است و کفش سرامیک است. برای تمرینات بدنسازی باید مثل وزنهبرداران وزنه بزنم، وزنه را بالای سرم ببرم و پرتاب کنم، بهخاطر همین کف باشگاه داییام خراب میشد و آنجا نمیرفتم. یک مدت با وسایلی که داشتم تا این که مربی گرفتم.
در مدرسه و روستا که امکانات دوومیدانی نداشتی، چطور متوجه شدی که در این رشته استعداد داری؟
درمسابقات مدرسه در دوی 100متر و 200متر میدویدم. در استان هم اول شده بودم. یک بار که در 100متر اول شدم، گفتند بیا وزنه هم پرتاب کن. پرتاب که کردم همه گفتند اوه اوه چقدر انداخت. وزنه 4کیلویی را مثل دیسک پرتاب کردم و 40رفت. بعد هم خود دیسک را دادند به دستم. دیسک را هم ایستاده پرتاب کردم، رکوردم 42متر بود.
منظورم از ایستاده چه مدلی است؟
یعنی نچرخیدم. همینطوری ایستاده بودم و پرتاب میکردم، مثل اینکه آجر پرت میکنم.
قبلا آجر پرت کرده بودی؟
نه از این کارها نکردهام ولی تابستانها هندوانه که بار میزدیم، هندوانه بالای کامیون میانداختم.
از چه زمانی کار با مربی را شروع کردی؟
اولین مربی من مصطفی رحیمی بود. در استان که اول شدم، رئیس هیات گفت این مربی است که میتواند به تو کمک کند. خانهاش ساوه بود. 3ماه خانوادهاش را ترک کرد و به روستای ما آمد. پدرم برایش خانه گرفت، ماهی 300هزار تومان کرایه خانهاش را میداد و ماهی دو میلیون 200 هزار تومان هم دستمزد خودش بود.
پدرت پولدار است؟
نه. دستش خالی بود. گفت از کجا بیاورم، گفتم پسرت میخواهد قهرمان شود، نمیخواهی برایش خرج کنی، وام گرفت تا هزینههای من را پرداخت کند. خیلی برایم هزینه کرده. تهران هم که آمدم، از خورد و خوراک خودش میزد تا برای من پول جور کند. هزینههای تهران هم که سنگین است. تک و تنها باید زندگی میکردم. غذا از بیرون میگرفتم و مکمل هم باید میخوردم. دو میلیون 500 هزار تومان فقط پول کفش پرتاب دادم. حالا کفش دو و بقیه چیزها هم به جای خودش.
فدراسیون از چه زمانی شروع کرد که برایت هزینه کند؟
از هیچ وقت. برای مدال آسیا هم خودم هزینه کردم. فقط در اردوها دهبیست روزهای که برایمان میگذاشتند، هزینهها را میدادند. اگر هزار تومان گرفته باشم، دروغ گفتهام. میگویند در دوومیدانی باید با سختی جلو بروی. اگر بگویی پول بدهید، ناراحت میشوند و باید این رشته را کنار بگذاری.
بعد قهرمانی آسیا هم اتفاقی نیفتاد؟
قول دادهاند که 10میلیون تومان به من و 10میلیون تومان به مربیام بدهند. سپهرزاد برای مربیگری من پولی نگرفت و این پولی که میدهند چیزی نیست. 10میلیون تومان پول غذایی که در تهران خوردهام، نمیشود. اینجوری پیش برود تا ابد باید مدیون پدرم بمانم.
شاید قهرمان المپیک شدی و توانستی جبران کنی.
اگر دوام بیاورم، قهرمان میشوم. برای این که قهرمان المپیک شوی، هزینهای نمیدهند. میگویند ما بلیت میگیریم تو برو المپیک قهرمان شو. در فوتبال که در آسیا هم حرفی برای گفتن ندارد، میلیارد میلیارد هزینه میکنند اما برای ما هیچی. من در مسابقات قهرمانی آسیا هم رکورد خیلی خوبی زدم، دوسه متر بیشتر از قهرمان جهان پرتاب کردم. در جهانی بدشانسی آوردم. با دایره پرتاب آشنا نبودم. هر جا که میروم قبلش دایره پرتاب را میبینم ولی در فنلاند نشد این کار را بکنم. قبل از مسابقه هم خیلی اذیتم کرده بودند.
مسموم هم که شده بودید.
بله. غذاهایی هم که در ورزشگاه آفتاب انقلاب میدادند به من نساخته بود. من و دو نفر دیگر که به جهانی رفته بودیم، مسموم شده بودیم. یک هفته مریض بودیم. مدام قرص میخوردیم و هر قرصی که میدادند باید با پزشک مشورت میکردیم که دوپینگ نباشد. با حال خراب مسابقه دادم.
اگر حالت خوب بود و قهرمان میشدی، چه اتفاقی میافتد؟
میدانم. شاید خوب شد که باختم. من قهرمانی جهان را الکی گرفته بودم، فکر میکردم چون قهرمان آسیا شدهام، قهرمان جهان شدن هم راحت است. الان که باختهام میبینم حذف شدن خیلی راحتتر است، 3تا خطا میکنی و همه چیز تمام میشود. الان میدانم که باید تلاششم را بیشتر کنم.
هیات دوومیدانی استان هم کمک مالی نمیکند؟
نه. همه فقط میگویند حسین رسولی را ما پیدا کردیم و برایش هزینه کردهایم. خودشان میدانند که همه هزینهها را خودم دادهام.
دوست داشتی مثل احسان حدادی پدر پولدار داشتی؟
کاش میشد. اگر یک صدم امکاناتی را که به حدادی دادهاند، به من بدهند قهرمان المپیک و جهان میشوم.