رفاقت و سفر
آقا سیامک عادت ندارد با مشتری گرم بگیرد، ولی حساب ابواحمد از باقی مسافران جداست. از پارسال که درد سرطان سراغ تنها پسر ابواحمد آمده، او یک پایش تهران است و یک پایش هرمزگان. هیچ وقت هم دست خالی نمیآید و به اندازه یکی دو کیلو خرما یا میوه سوغات میآورد. ابواحمد مرد دریاست و خوب دل و جرأت دارد. یکبار که یکی از مشتریان میخواست پنهان از چشم آقا سیامک روی پیکنیک دمپختک بار بگذارد، اتاق را به آتش کشید و اگر ابواحمد به دادشان نمیرسید نمیتوانستند به آسانی آتش را خاموش کنند.
در همینه زمینه :