• یکشنبه 29 مهر 1403
  • الأحَد 16 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 20
دو شنبه 22 مرداد 1403
کد مطلب : 232504
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/mw3OE
+
-

3روایت کوتاه از زندگی میرزا جوادآقا تهرانی

3روایت کوتاه از زندگی میرزا جوادآقا تهرانی

تذکر با خودکار قرمز
بعد از فوت میرزا جوادآقا تهرانی، نامه‌ای در یادداشت‌های شخصی او پیدا شد که از وی خواسته بودند در برنامه‌ای به معرفی خود تحت عنوان «یکی از شخصیت‌های اسلامی این مرز و بوم» بپردازند. آیت‌الله میرزا جوادآقا تهرانی زیر جملاتی که از او به‌عنوان شخصیت اسلامی در نامه یادشده بود، با خودکار قرمز خطی کشیده و در حاشیه آن 2جمله نوشته بود.
- «رب شهره لا اصل لها؛‌ ای بسا شهرتی که هیچ اصل و اساسی نداشته باشد.»
- و حدیث شریفی با این مضمون آمده بود: «رحم‌الله امره عرف قدره و لم یتعد طوره؛ خداوند رحمت کند شخصی را که قدر و اندازه خود را بشناسد و پایش را از گلیمش دراز نکند.»


عمامه از سر برداشت
 تا شناخته نشود
در سال‌های دفاع‌مقدس هنگامی که میرزا جوادآقا تهرانی به جبهه رفته بود، یک روز برای تهیه فیلم و خبر آمدند و شروع کردند به فیلمبرداری از جاهای مختلف تا رسیدند به مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی.
او را می‌شناختند که چه شخصیتی است و می‌خواستند بهتر و بیشتر فیلمبرداری کنند، ولی تا دوربین فیلمبرداری به او ‌رسید، میرزا جوادآقا تهرانی عمامه از سر برداشت تا شناخته نشود که باعث شهرت و آوازه‌اش شود.

روی «آیت‌الله» خط بکش
در یکی از چاپ‌های کتاب «آیین زندگی و درس‌های اخلاق اسلامی» اثر ارزشمند میرزا جوادآقا تهرانی، فقیه، استاد معارف و اعتقادات اسلامی و تفسیر، کسی که آن کتاب را چاپ کرده بود، روی جلد کتاب نام او را آیت‌الله تهرانی نوشته بود. موقعی که یک نسخه از این کتاب به‌دست او رسید، با دیدن لفظ «آیت‌الله» ناراحت شد و به فرد همراه خود گفت: هرجا کتاب من را دیدی، روی «آیت‌الله» خط بکش!
منبع: خاطراتی از آیینه اخلاق

دلیل خلف‌وعده شیخ انصاری
از استادی چون شیخ مرتضی انصاری که از برجسته‌ترین فقها و عالمان در قرن سیزدهم هجری بود، خلف‌وعده کردن و معطل گذاشتن شاگردان باورکردنی نبود. چند روزی بود که دیرتر از روزهای پیش سر کلاس درس حاضر می‌شد. این موضوع شاگردانش را نگران کرده بود و همه فکر می‌کردند باید مشکلی وجود داشته باشد، ولی کوچک‌ترین اثری از ناراحتی در چهره و رفتار استاد دیده نمی‌شد. سرانجام یکی از شاگردان پیشقدم شد و دلیل تأخیر استاد را از وی پرسید. وقتی دیگر شاگردان دلیل تأخیر استاد را دریافتند، نمی‌توانستند شگفتی خود را از این کار استاد پنهان کنند. آخر‌ شأن علمی شیخ انصاری کجا و تدریس جامع‌المقدمات کجا که از کتاب‌های اولیه‌ای است که طلاب مبتدی آن را فرامی‌گیرند.
استادان دیگر نپذیرفته بودند به یک فردی جامع‌المقدمات تدریس کنند، ولی از آنجا که آن فرد از سادات بود و شیخ انصاری به سادات علاقه ویژه‌ای داشت، تدریس او را پذیرفته بود.
  منبع: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری


زائر را ملامت نکنید چیزی نشده است

شیخ احمد اردبیلی معروف به مقدس‌اردبیلی، یکی از عالمان زاهد و با عمل که معاصر با شیخ بهایی، ملاصدرا و میرداماد بوده و پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه شیعه را در نجف برعهده داشته، در یکی از سفرهایش به نجف با ظاهری معمولی در بین زائران حضور داشت. او با لبخند به زائران سلام می‌کرد و همواره لبخند بر لب داشت. شخصی که او هم زائر بود و مقدس‌اردبیلی را نمی‌شناخت، از او تقاضایی کرد و گفت: لباس‌های مرا به لب چاه آب ببر و آنها را شست‌وشو بده.
مقدس‌اردبیلی قبول کرد و لباس‌های آن شخص را گرفت و برد شست‌و‌شو داد و نزد آن زائر آورد. ساعتی بعد فرد زائر با علائمی توانست مقدس‌اردبیلی را بشناسد و خجالت کشید و شرمسار شد.
اطرافیانش هم او را سرزنش کردند که چرا این همه جسارت و از این عالم بزرگ چنین تقاضایی کردی.
مرد زائر سرش را پایین انداخته بود و از شرم نمی‌توانست حرفی بزند.
 مقدس‌اردبیلی رحمه‌الله که این اوضاع را دید، ناگهان فریاد زد: «ساکت باشید! طوری نشده است. چرا او را ملامت می‌کنید. حق و حقوق مؤمنان بر یکدیگر، بیش از اینهاست. من که کاری نکردم.»
-
 بیدارگران اقالیم قبله

 

این خبر را به اشتراک بگذارید