
روزی هشتگ میزنید «به خانه برگرد اسطوره»!

رسول بهروش| در شرایطی که امید ابراهیمی برای انجام کارهای اداری جداییاش از استقلال به ساختمان این باشگاه مراجعه کرده بود، هواداران حاضر در این محل واکنشهای تندی به او نشان دادند. استقلالیها که از برخی اتفاقات این روزهای تیمشان و بهخصوص داستان جدایی خود ابراهیمی شاکی هستند، رو به او شعار میدادند: «امید بری دیگه برنگردی»؛ آنچه نشان میدهد آنها هنوز نتوانستهاند با تصمیم هافبک ارزشمند تیمشان کنار بیایند. این چند روز در فضای مجازی برخیها به ابراهیمی حق دادند که دنبال درآمد بیشتر باشد، اما عدهای هم از او انتقاد کردند که چرا در چنین شرایط حساسی تیمش را رها کرده و رفته. این وسط اما چند سوال مهم درمورد موضعگیری هواداران منتقد وجود دارد:
داستان امید ابراهیمی چه فرقی با جداییهای بیپایان فرهاد مجیدی دارد؟ شماره7 پیشین آبیها آنقدر این تیم را در میانههای فصل رها کرد و رفت که حسابش دیگر از دست تیفوسیها هم در رفته. با این وجود هیچوقت کسی به فرهاد نگفت: «بری دیگه بر نگردی.» بلکه برعکس؛ مجیدی هر بار که رفت، موقع بازگشت ارج و قربش بیشتر شد و مردم او را روی چشم گذاشتند. مجیدی یک بار در حالی بین دو نیمفصل لیگ یازدهم استقلال را رها کرد و رفت که این تیم بخت مسلم کسب عنوان قهرمانی بود. با این وجود جدایی فرهاد شاکله استقلال را از هم پاشید و باعث شد این تیم یکی از دردناکترین شکستهای تاریخش را زمستان همان سال در داربی 74 با درخشش ایمون زاید تجربه کند. عجیب اینکه مجیدی بعدها گفته بود گلهای زاید را ندیده، چون وسط داربی داشته دوش میگرفته! همین بازیکن اما در بازگشت به استقلال نور چشم هواداران فراموشکار شد. او که به تندی علیه قلعهنویی مصاحبه کرده بود، نهایتا در میانههای لیگ سیزدهم فوتبالش را در آغوش همین مربی به پایان برد. حتی امیر هم در آن زمان راضی به خداحافظی مجیدی نبود و از او خواسته بود تا پایان فصل به کار ادامه بدهد و اگر توانش را نداشت، سفرهای شهرستان را هم نرود، اما مرغ فرهاد یک پا داشت و او بهخاطر شماره پیراهنش، روز «هفتم» آبان با فوتبال وداع کرد! حالا شما بگویید فرق امید ابراهیمی با مجیدی چیست که یکی ذلیل میشود و دیگری عزیز؟
ماجرای امید با کوچ پژمان منتظری چه فرقی میکند؟ جالب است که هر دو استقلال را ول کردند و به لیگ قطر رفتند، هر دو هم دقیقا در 30سالگی این تصمیم را گرفتند، اما امید فحش میخورد و پژمان همین حالا بهخاطر توافق برای ادامه همکاری با استقلال مورد ستایش قرار میگیرد! تازه فراموش نکنیم امید آخر فصل و بعد از درخشش در جامجهانی مسافر قطر میشود، اما پژمان بین دو نیمفصل لیگ سیزدهم استقلال را رها کرد و رفت تا این تیم بخت دیگری را برای قهرمانی در لیگبرتر از دست بدهد. بعد خوب است که تصاویر غرورآفرین استقبال از منتظری توسط آبیها را که همین تابستان پارسال ثبت شد، دوباره ببینیم و از خودمان بپرسیم چرا امید ابراهیمی باید بد و بیراه بشنود؟ از کجا میدانید؛ شاید او هم چند سال دیگر برای بالا بردن سنوات و بازنشستگی به استقلال برگشت!
اصلا حکایت امید با ماجرای جدایی مجتبی جباری چقدر توفیر دارد؟ اگر مجتبی دم به دقیقه حاشیه درست میکرد و آخرش با پرتاب قندان و مشت زدن به مدیرعامل از استقلال جدا شد، ابراهیمی که در این سالها یک سر سوزن حاشیه هم نداشت. نکته بامزهتر اینجاست؛ اگر بقیه رفقای نیمهراه بعد از بازگشتشان به استقلال بخشوده شدند، مجتبی بلافاصله بعد از جدایی از آبیها، وقتی با پیراهن سپاهان به ورزشگاه آزادی برگشت مورد تشویق هزاران استقلالی قرار گرفت! بعد از آنهم که در 34سالگی و با زانویی که به قول خودش 20سال پیرتر بود به جمع آبیها برگشت، روی دوش هواداران رفت، حاشیه ساخت، اخراج شد، شکایت کرد و الان حکم دریافت غرامت چند صد میلیونی را بهخاطر بازیهای نکرده، در جیب دارد!
حرف آخر: درمورد امید ابراهیمی هم زیاد طول نخواهد کشید که فریاد «بری دیگه بر نگردی» جای خودش را با هشتگ «به خانه برگرد اسطوره» عوض کند. بگذارید فقط یکی، دو تابستان دیگر بگذرد تا ببینید مغضوب این لحظهها، چطور به محبوب جماعت نسیانزده تبدیل خواهد شد. از این مثالها البته در پرسپولیس هم فراوان است. وقتی خود هوادار حرمت قلب و عشقش را نگه نمیدارد و رفقای نیمهراه را بر صدر مجلس مینشاند، چطور میتوان از بازیکن انتظار وفاداری داشت؟ فلسفه معیوب هواداری ما، خط تولید امثال مجیدی و ابراهیمی است. «بری دیگه بر نگردی» هم فقط تا زمان دیپورت اسطورهها از فوتبال شیوخ تاریخ مصرف دارد. زیاد جدی نگیرید!