کافی است به اسم بیمار یا همراه بیمار در سالن انتظار یا پذیرش یکی از همان بیمارستانها و کلینیکها که مورد اشاره زیبا بودند برای دریافت خدمات همراهی یا پرستاری اجارهای با تعرفههای ساعتی تا روزانه و ماهانه، اعلام نیاز کرد؛ آن وقت است که لیستی متنوع از خدمات افراد مراقب از نوبتگیری، بردن بیمار به بیمارستان برای ویزیت و معالجه، همراهی در بیمارستان بهصورت شبانهروزی، نگهداری از سالمند در منزل آن هم در شیفتهای روزانه، شبانه یا ٢۴ساعته همراه با جای خواب و امکان تغذیه، کودکیاری و مادریاری از سوی پرسنل همان بیمارستانها و کلینیکها یا آنها که سر در بنگاههای کاریابی دارند یا خود جویای کار هستند و پاتوقشان آنجاست در اختیار قرار میگیرد. «بیماری عزیزتان چیست؟»، «مراقبتهای ویژه هم دارد؟»، «سالمندتان از پس انجام امور شخصی خود برمیآید؟»، «کودکتان چند سال دارد؟»، «مشکل فیزیکی یا رفتاری خاصی دارد؟» و سؤالاتی از این دست که پاسخشان هر چه باشد با میزان دستمزد توافقی ارتباط تنگاتنگی دارد. صادق نیز که خدمات پرستاری در بیمارستان و منزل ارائه میدهد، پیش از این به کارگری در مغازههای مختلف با حقوق حداقلی سرگرم بود؛تا آن روز که کسی در قهوهخانه محل حین چاقیدن قلیان به او پیشنهاد داد: «با هفت سر عائله که داری برو سراغ پرستاری در منزل. جمعیت دارد پیر میشود و خیلیهاشان یکی دو فرزند بیشتر ندارند که وقت بیماری و ناتوانی، پای تختشان بایستند؛ فرزندانی که یا محبت از دلشان رفته یا گرفتاریهایشان بیحوصلهشان کرده! از من میشنوی برو جلوی در مطبها و بیمارستانها خودت را پرزنت کن؛ نه مهارت میخواهد نه رزومه؛ فقط باید آدم درستی باشی و ناموس، سرت شود.» از آن روز تا به حال هم صادق و هم معصومه (همسرش) بر سر این کارند: «به جز پرستاری درمانی و اجتماعی یک زوج پیر، معصومه میشوید و میروبد؛ من هم نگهبانی میدهم.»
نان در روغن پیری جمعیت و پدیده تکفرزندی
در همینه زمینه :