حکایت کلاهشاپو، قطابپزی ، آلاسکا و خیارشور محلی
موضوع: مشاغل قدیمی سلسبیل
ویژگی: تنوع کسبوکار در یک محله
بازار سلسبیل، بازاری پررونق و پررفتوآمد بود. کسبه از صبح خروسخوان کرکره مغازهها را بالا میکشیدند و تا غروب خورشید شور کسبوکار در بازار سلسبیل به راه بود. تولیدیهای لباس، خوردوخوراک، مغازههای قطابفروشی و صدالبته بستنیفروشی محل همچنان در خاطر اهالی باقی است و بسیاری از این مشاغل همچنان جان دارند و با پرسهای در این محله اصیل پایتخت میتوانید آنها را ببینید. اکبر ملایینژاد از کسبه قدیمی بازار سلسبیل است. او میگوید: «پدرم مغازه پیراهندوزی داشت. اهالی آن روزها پیراهنهایشان را حاضر و آماده نمیخریدند و باید حتماً میدوختند. پدر سایز بیشتر مشتریهایش را حفظ بود. کسبه باهم رفیق بودند و برای رونق کار همدیگر تلاش میکردند. یادم میآید شبها راسته بازار سلسبیل دیدنی بود. آن روزها همه کسبه شاگرد داشتند. این شاگردها شبها در مغازه میخوابیدند. شبهای تابستان باید به سلسبیل میآمدید. وضعیت جالبی بود. همه شاگردها تخت چوبی بیرون مغازه میگذاشتند و در کنار جوی آبی که از قنات فرمانفرما سرازیر میشد میخوابیدند. این موضوع برای امنیت مغازهها هم بسیار کاربردی بود.» ملایینژاد از مغازه زغالفروشی آقای دادخواه حرف میزند که دودهنه مغازه بزرگ بود و زغال و خاکهزغال خانهها و کرسیها را تأمین میکرد و از تولیدی خیارشوری که بالاتر از چهارراه مرتضوی بود و خاندان مرامی آن را مدیریت میکردند و از مناطق دیگر شهر هم برای خرید خیارشور معروف این مغازه به سلسبیل میآمدند. او در ادامه میگوید: «تولیدی کروات و کلاهشاپو حدود 50 سال پیش در سلسبیل وجود داشت. این تولیدی مراجعان زیادی داشت. از معروفترین مشاغل سلسبیل کارگاه قطابپزی بود. گوشفیلها و قطابها و باقلواهایش هنوز دهانم را شیرین میکند. این مغازه معروف در چهارراه اناری، تقاطع مرتضوی قرار داشت و همه کارگرانش هم از بچههای محله بودند، اما در کنار همه شیرینیهایش بستنیشیریها و آلاسکایش حرف نداشت. سهماه تعطیلات تابستان بیشتر بچههای محل دور مغازهاش جمع میشدند و هرکدام ۲۰ تا ۳۰ بستنی و آلاسکا میخریدند و بار چرخدستی میکردند و در محل میفروختند. یادم میآمد صندوق یخچالی بستنی درست کرده بودم و در کوچه و خیابان راه میرفتم و بستنی میفروختم؛ آن روزها رسم بود بچهها تابستان کار کنند.»
یاد آقاتقی باقالافروش محله هم بهخیر! با چرخدستیاش لبو و باقلا میفروخت و زمستان سرد محله را گرم میکرد. امیر ملایینژاد درباره رونق مغازههای این محله میگوید: «اکثر بازاریهای تهران وقتی متوجه میشدند مغازهمان در بازار سلسبیل است میگفتند خدا به کارتان برکت دهد، خوشروزی باشید، سلسبیل بازار خوبی برای کسبوکار دارد. از مشخصههای مغازههای آن روزهای سلسبیل تختههای چوبی بزرگی بود که شبها روی شیشههای مغازه سوار میکردند تا دزد داخل نشود.»