قصههای کهن
موی در لقمه
صاحب ابن عَبّاد بر سر سفره، با نزدیکان و ندیمان خود غذا میخورد که متوجه شد در لقمه یکی از آنها تار موی است. به او گفت: «فلانی، مو از لقمهات بردار.» آن مرد لقمه را زمین گذاشت و برخاست و رفت. صاحب او را برگرداند و دلیل کارش را پرسید. مرد جواب داد: «نباید سر سفره کسی بنشینم که غذا خوردنم را زیر نظر دارد و حتی تار مو در لقمهام را میبیند.» صاحب از آن گفته خود شرمنده شد.
قابوسنامه