از خوشی و حسرت

همه خواستند- و خواستیم- آدمهایی مهمتر، بزرگتر، جامعتر و بسیطتر شویم.
کوچکردهها بر این باور بودند که با تغییر سرزمین، مجال دسترسی به آن معنا و مفهوم مختفی و دور از دسترسمانده در درون، فراهم خواهد آمد. خیال کردند و هنوز هم میکنند که جغرافیا، جایگزین تاریخ میشود، که با جابهجایی جغرافیایی، تاریخی از سرنو نوشته خواهد شد. اما استثنایی چند به کنار، همه، عملکردهایی بسیار کمتر از مقدوراتشان داشتند.
از محدودیتی به محدودیتی نقل مکان کردند و یکسره یادشان- یادمان- رفت که وسعت جهان از وسعت خلاقیت انسان مایه میگیرد و خلافش هم همیشه صادق نیست. یا حداقل در بدهوبستان محیط و انسان، انسان چه عامل عظیمی است.
از خوشیها و حسرتها- آیدین آغداشلو