رفاقت روستایی
عمو رحیم با صاحب گله رفیق گرمابه و گلستان است و از دست و دلبازی رفیق چندین سالهاش ناراضی نیست، ولی آقا داوود قدردان زحمات اوست و خوب میداند که اگر چوپان پیر و دنیادیدهاش نباشد، گرگ و راهزن سهل و آسان به گله پربرکتش دستدرازی میکنند. آقا داوود از عشایر گلهدار کلکو است و کودکی و جوانیاش را در ییلاق و قشلاقهای ایل گذرانده، اما دلواپس است که مشکلاتی مانند گرانی آذوقه و علوفه دام، هزینههای بالای اجاره مرتع و سبز شدن برجهای بلندبالا در مسیر ییلاق و قشلاق گله، عرصه را برای او و دیگر عشایر آنقدر تنگ کند که روزی شنیدن صدای هی هی چوپان در کوه و دشت برایشان به خاطرهای دور تبدیل شود. آقا داوود رمضانی چند سالی است پشت میزنشین شده و شغلش به مدرک کارشناسی معماریاش بیارتباط نیست، ولی شهرنشینی نتوانسته مرام و صفای ایلیاتیاش را کمرنگ کند.