• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 1 اردیبهشت 1403
کد مطلب : 222835
+
-

شناخت‌شناسی متفاوت سعدی با سخنان استاد اصغر دادبه

سعدی روانشناس اجتماعی است

شهناز باقری شیرازی- روزنامه‌نگار

اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیر گروه ادبیات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، همچنین مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی در دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال است. اصغر دادبه در سال1381 در دومین همایش چهره‌های ماندگار، به‌عنوان چهره ماندگار در عرصه ادبیات عرفانی و فلسفه اسلامی معرفی شد. با او درباره شناخت‌شناسی سعدی صحبت کردیم.

سعدی به زبان ما سخن می‌گوید، یا ما به زبان سعدی؟
2مسئله وجود دارد. اول باید تکلیف «ما» را در درک گلستان سعدی روشن کرد. من که سال‌هاست با دانشجویان عزیزی که وارد عرصه دکتری ادبیات می‌شوند، مصاحبه کرده‌ام و دیوان سعدی یا حافظ را پیش رویشان گذاشته‌ام تا یک غزل از رو بخوانند، اکثرشان اگر 10 تا 20غلط نخوانند، شاهکار کرده‌اند. من البته با اکثریت سر و کار دارم و با استثناها کاری ندارم. بنابراین این جمله که «ما می‌فهمیم» نوعی مغالطه در خود نهفته دارد. اگر مراد از ما اقلیت معدود درس خوانده است حرفی است اما اگر منظورمان اکثریت مردم است، درست نیست. قول می‌دهم که شما ساده‌ترین عبارات سعدی را هم که پیش چشمشان قرار دهید، درنمی‌یابند. با کمال تأسف باید عرض کنم که اغلب قریب به اتفاق مردم حتی روزنامه شما را هم نمی‌توانند درست و بدون اشتباه و تپق بخوانند. این اصل نخست مردود است. ما دیگر آن متون را متأسفانه نمی‌فهمیم و اگر می‌فهمیم مربوط به دهه‌های پیش است.
دوم اینکه زبان ممکن است در دوره‌ای پیشرفت کند و به تکامل برسد. تحولات بعدی‌اش به قول علما می‌تواند عَرَضی باشد و تکامل ذاتی‌اش را طی کرده. زبان فارسی پیش از زمان سعدی چنین اتفاقی برایش افتاده. این به شکل بیانی خلاصه و مستوفاست؛ یعنی زبان را به جایی رساندیم که بتوانیم بگوییم فی‌الذات تکامل یافت و شد آنچه باید بشود. بزرگانی مانند فروغی درست گفتند که ما به زبان آنها(سعدی و امثالهم) سخن می‌گوییم؛ چراکه آن زبان به تکامل رسید.
وقتی ما به متون کلاسیک مراجعه می‌کنیم، سعدی‌پژوهان ما نظم و نثر را معنی می‌کنند و نه تأویل. این مهم آیا تقلیل  ‌دادن کار هنری و سطحی کردن پژوهش متون کلاسیک ادبی نیست؟
مسلما چنین است. اینکه ما نمی‌توانیم کاری را آن‌طور که باید انجام دهیم، گناه آن متن نیست. یک‌بار مرحوم «توشیهیکو ایزوتسو» مقدمه‌ای بر منظومه استاد ملاهادی سبزواری که استاد مهدی محقق به زبان انگلیسی ترجمه کرد، نوشت. شما وقتی آن مقدمه را می‌خوانید فکر می‌کنید که «گادامر» بر برج ایفل نشسته و درباره هستی‌شناسی سخن می‌گوید. ایزوتسو در عین حال می‌گوید «من از همین کتاب این سخنان را استخراج کردم. نگاهی دیگر کردم و امیدوارم ایرانیان نگاه دیگری به متونشان داشته باشند.» اینکه ما هنر تأویل و نگرش امروزی نسبت به متون کهن نداریم، گناه آن متون نیست.
من یکی از نمونه‌های تأویل گلستان را برایتان بازمی‌گویم. در یکی از داستان‌های نخست گلستان نقل می‌شود که شخصی سلطان محمود را به خواب می‌بیند که تمام اندام‌های او فروریخته و خاک شده، مگر چشم‌هایش که در چشمخانه همی‌گردید. همه معبّران درمی‌مانند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: «نگران است که مُلکش با دگران است.» یعنی چه؟ به زبان امروز یعنی قدرت اگر کنترل شده نباشد، طرف همچنان می‌خواهد خودش قدرتمند باشد. حتی وقتی می‌میرد اگر می‌توانست حسی داشته باشد، نگران است که مُلکش با دگران است و نمی‌خواهد دیگری بر آن مُلک حکومت کند. از سوی دیگر بسیاری از مطالب را در همین متون می‌توان فهمید اما به شرط اینکه فهم ما درست باشد. البته برخی‌ها هم از فرنگی‌ها آموختند و به‌سمت تأویل متن گام برداشتند.
مهم‌ترین پیامی که سعدی در زندگی شخصی به شما داده چیست؟
حتما خوانده‌اید و دیده‌اید که محققان گفته‌اند سعدی در گلستان جامعه‌شناس است. یعنی روانشناس اجتماعی است. جامعه را چنانچه می‌دیده توصیف کرده نه چنانچه باید باشد. چنانچه باید باشد در بوستان است. اگر از قاضی منحرف همدان سخن می‌گوید نهاد فاسد قضایی را نقد می‌کند. من از گلستان بشخصه آنچه دریافتم، غیراز آن کلام شاهکارش که با خواندنش لذت می‌برم، این است که نگاهت به زندگی سطحی نباشد، بلکه نگاهی منتقدانه و ژرف‌اندیشانه داشته باشی. کوشیده‌ام به سهم خودم اینگونه نگاه کنم. ما در این راه گام برنمی‌داریم و معمولا حوصله‌اش را نداریم و ساده از کنارش عبور می‌کنیم. گلایه شما هم که ما فقط معنی می‌کنیم و تأویل و تفسیر را گوشه‌ای نهاده‌ایم، نتیجه فقدان نگرش منتقدانه و ژرف‌اندیشانه و بلندمدت است.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید