نخستین طرح پلیس مبارزه با موادمخدر پایتخت با رکوردشکنی همراه بود
ماجرای کشف بزرگترین محموله شیشه کشور
الهه فراهانی - روزنامهنگار
نخستین طرح پلیس مبارزه با موادمخدر پایتخت در سالجاری به دستگیری ٣٢٠٠ خردهفروش و قاچاقچی موادمخدر و کشف بزرگترین محموله شیشه در کشور منجر شد.
بهگزارش همشهری، سردار عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس پایتخت، درباره این طرح گفت: در بحث موادمخدر اولویت پلیس جلوگیری از توزیع محمولههای مواد در سطح شهر است و البته در کنار دانهدرشتها با توزیعکنندگان و خردهفروشان نیز برخورد میکنیم، بهطوری که از ابتدای سالجاری تاکنون تقریبا ۳۲۰۰توزیعکننده خرد و حاملان موادمخدر را شناسایی و دستگیر کردهایم.
فرمانده انتظامی پایتخت گفت: آمار ما از میزان کشفیات موادمخدر نشان میدهد که در سالجاری تاکنون در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته شاهد افزایش ۲۰درصدی کشفیات موادمخدر بودهایم.
کشف بزرگترین محموله شیشه
یکی از پروندههای مهمی که رئیس پلیس تهران به آن اشاره کرد کشف بزرگترین محموله شیشه در پایتخت بوده است. سردار محمدیان درباره جزئیات این پرونده گفت: همکارانم یک تن و ۱۱7کیلوگرم شیشه از یک تریلی کشف کردند که بزرگترین محموله شیشهای است که تاکنون کشف شده و مبدأ آن خارج از کشور و مقصد آن تهران بود. این محموله را همکاران من رصد کرده بودند و اگر توزیع میشد، خطرات زیادی داشت. مأموران پلیس مبارزه با موادمخدر تهران بزرگ یک تن و ۱۱۷کیلوگرم مخدر شیشه را از یک تریلی حامل بار سنگ کشف کردند و ٣نفر نیز در این زمینه دستگیر شدند. بهگفته وی، این محموله در تعطیلات نوروز در بزرگراه امامرضا(ع) شناسایی و توقیف شد و بستههای شیشه به طرز ماهرانهای در بار ۲۳تنی سنگ جاساز شده بود.
سردار محمدیان با اشاره به جمعآوری معتادان متجاهر در تهران تأکید کرد: من از شهردار تهران و فرمانده فراجا که دستور این اقدام را صادر کردند، تشکر میکنم، چراکه اجرای این طرح باعث شد که چهره شهر تهران از خردهفروشان و معتادان متجاهر پاک شود.
گفتوگو1
20هزار دلار؛ دستمزد یک روز رانندگی
مجتبی، راننده همان تریلی ای است که بزرگترین محموله شیشه کشور را حمل میکرد و حالا به جرم قاچاق موادمخدر دستگیر شده است. او 33ساله است و به سختی به سؤالاتمان جواب میدهد. مدام طفره میرود و نمیخواهد حقایق را بیان کند؛ اما لابه لای صحبت هایش، جزئیات جرمی که مرتکب شده را فاش میکند.
به چه جرمی دستگیر شدهای؟
من بی گناهم.
پس چرا اینجایی؟
چون یک از خدا بیخبر موادمخدر در تریلی من جاسازی کرد تا دستگیر شوم.
چهکسی این کار را انجام داده است؟
من دشمن زیاد دارم. چون خیلیها به زندگی من حسادت میکنند!
چرا؟
چون بهنظرشان خیلی موفق هستم. من از بچگی کار کردم و توانستم یک تریلی بخرم و با آن ترانزیت کنم. درحالیکه قبلا ضایعات جمع کن بودم!
با جمع کردن ضایعات توانستی یک شبه پولدار شوی و تریلی بخری؟
فکر میکنید دروغ میگویم و قاچاقچیام!
اما در تریلی تو بزرگترین محموله شیشه که بیش از یک تن است، کشف شده است؟
گفتم که دشمنانم برایم پاپوش درست کردهاند.
چطور لو رفتی؟
من اهل یکی از کشورهای همسایه ایران هستم. رفتم کشور خودم و سنگ معدن بار زدم تا در تهران تحویل نفر دیگری بدهم. احتمالا فروشنده میان سنگها، موادمخدر جاسازی کرده است. فکر میکنم شیشه جاسازی کرده بود؛ البته ممکن است اشتباه کنم! چون من از وجود مواد خبر نداشتم.
اما پروندهات نشان میدهد که سوابق زیادی در حمل، نگهداری و قاچاق موادمخدر داری؟
همه پاپوش است!
کجا دستگیر شدی؟
نزدیک تهران. مأموران تریلیام را بازرسی کردند و مواد که بهصورت ماهرانهای جاسازی شده بود کشف شد و به این ترتیب دستگیر شدم و اینجا هستم.
برای انتقال این محموله چقدر دستمزد گرفتی؟
قرار بود به دلار حساب کنند؛ حدود 20هزار دلار.
چرا برای محموله سنگ آهن باید اینقدر پرداخت کنند؟
نمی دانم بروید از خودشان بپرسید.
با این پول قرار بود چه کار کنی؟
می خواستم یکی از بستگانم را از مرگ نجات بدهم. او سالها قبل در کشور خودم مرتکب قتل شد. خانواده مقتول پول زیادی میخواهند، اگر این پول را تهیه کنم، او از چوبه دار نجات پیدا میکند اما حالا که دستگیر شدهام نمیدانم چه میشود.
گفتوگو2
سیم کارت میلیاردی جوان گلفروش
تمام صورتش را خالکوبی کرده است؛ از دور دهانش گرفته تا چشمها و بینیاش. حتی روی گوشهایش هم طرحهای عجیب و غریبی دیده میشود. اسمش میثم است معروف به سلطان. او (یکی از دستگیرشدگان طرح پلیس )فروشنده مخدر گل است و میگوید: سیمکارتش مشتریان میلیاردی دارد اما حاضر به فروش آن نیست. گفتوگو با او را بخوانید.
مگر شمارهات چه ویژگی خاصی دارد که آنقدر قیمتش است؟
ارزش سیمکارت من به زنگ خورش است. از صبح که چشمانم را باز میکنم، گوشیام مدام زنگ میخورد؛ تماسهای پشت سر هم. مشتریان گل هستند. نه آن گلی که بوی خوب میدهد، موادمخدر گل! (می خندد و ادامه میدهد) من ساقیام؛ ساقی گل. آنقدر کارم گرفته که در روز بالای هزار نفر به من زنگ میزنند و سفارش گل میدهند. دیگر وقت سر خاراندن هم ندارم.
خودت هم مصرف میکنی؟
خیلی کم. هر ازگاهی. اما عاشق بوی آن هستم. روی کمرم طرح یک گل خالکوبی کردهام. از بس که به گل علاقه دارم. برایتان عجیب است نه؟!
چه شد که وارد این کار شدی؟
چون دوست داشتم برای خودم کسی شوم. اگر فروشنده معروفی باشی، اسمت همه جا هست. از طرفی بقیه از تو حساب میبرند. دست خودم نیست دلم میخواهد خیلی خفن باشم. حتی اگر ته ماجرا اعدام باشد، مثلا تبدیل شوم به سلطان گل! یا سلطان کوکائین. حرفهایم برایتان عجیب و خندهدار است، نه؟ اما خب طرز فکر من هم عجیب است. یک نفر دوست دارد دکتر، مهندس، بازیگر یا خبرنگار موفقی شود، من هم دلم میخواهد برای خودم سلطان شوم. برای همین است که لقبم را سلطان گذاشتهام.
از شرایط کاریات بگو.
شرایط خاصی ندارم، شمارهام را در اختیار افرادی قرار دادهام که موادمخدر میخواهند. مشتری تماس میگیرد و سفارش میدهد، بعد من گل را به دستش میرسانم، همین. اوایل در فضای مجازی تبلیغ گل طبیعی میکردم. الان هم گاهی مواد گل را در گل طبیعی جاسازی میکنم و بهدست مشتری میرسانم.
هر روز کار میکنی؟
فقط دوشنبهها کار نمیکنم.
چرا دوشنبهها؟
چون من از دوشنبهها خوشم میآید. دوشنبهها روز شانس من است. از کودکی هر اتفاق خوشایندی که برایم رخ داده، روز دوشنبه بوده است. به همین دلیل دوشنبهها گوشیام را خاموش میکنم تا هیچکس به من زنگ نزند.
مشتریانت از چه قشری هستند؟
متأسفانه اکثرا دختر و پسران کمسن و سال هستند. معمولا آنهایی هستند که آخر هفتهها در خانه یا ویلاهایشان مهمانی برپا میکنند. اغلب شان بچه پولدارهای بالاشهر هستند. معمولا مشتری بالای 45ساله ندارم. همه مشتریانم زیر 45ساله هستند. حتی نوجوانانی که برای تفریح گل میکشند که از نظر من این موضوع میتواند برای جامعه خطرناک باشد؛ اینکه اغلب کمسن و سالها به سمت گل رفتهاند. گل مغز را کوچک میکند و برای افراد مضر است. برای همین خودم خیلی مصرف نمیکنم.
تو که میدانی مضر است، چرا به نوجوانان میفروشی؟
من ندهم، میروند سراغ یک فروشنده دیگر. کم نیستند افرادی که خردهفروش مواد هستند. من از نوجوانی دستگیر شدهام. همه سوابقم درگیری و فروش موادمخدر است.