خویشتنداری حسابشده ایران
امیرعلی ابوالفتح در گفتو گو با همشهری آینده برجام و بسته اقتصادی اروپا برای ایران را تحلیل کرد
اصغر صوفی -خبرنگار
با خروج آمریکا از توافق هستهای، فصل جدیدی در روابط میان ایران و آمریکا آغاز شده است. همانند دورههای گذشته، هیأت حاکمه آمریکا به ریاست دونالد ترامپ تمام توان خود را برای فشار بر ایران بهکار گرفته است. درباره شرایط حاکم بر روابط ایران و آمریکا و سرنوشت این مسیر با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا گفتوگو کردهایم.
او معتقد است که مواجهه ایران با رفتارهای ترامپ تاکنون حسابشده و خویشتندارانه بوده است و پس از این همچنین خواهد بود. به اعتقاد وی، ورود ایران به مذاکره مستقیم با آمریکا در شرایط کنونی به مصلحت نیست. او خوشبین است که نهایتا یک فرصت برای یک توافق بزرگتر از برجام میان ایران و آمریکا فراهم شود. اما زمان این توافق قابل پیشبینی نیست.
تحریمهای آمریکا علیه ایران در دوره ترامپ به لحاظ گستره و شدت چه تفاوتی با دوره اوباما دارد؟ این دیدگاه که ترامپ قادر به ایجاد اجماع بینالمللی نخواهد بود، تا چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد؟
تحریمهایی که قرار است بخشی از آنها از 13مرداد و بخشی دیگر از نیمه آبان به اجرا گذاشته شوند، همگی تحریمهایی هستند که طی سالها قبل از دولت دونالد ترامپ به تصویب رسیدند؛ این تحریمها شامل تحریمهای هستهای بودند که توسط کنگره تصویب شده و در حال اجرا بودند و همه اینها در جریان امضای توافق هستهای و اجرای برجام به حالت تعلیق درآمدند. بنابراین در تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران تغییر خاصی رخ نداده و تاکنون موردی به این تحریمها اضافه نشده است.
نقش و جایگاه اتحادیه اروپا در مهار تحریمهای آمریکا چگونه است؟ بسته پیشنهادی اروپا به ایران شامل چه مواردی میشود؟ آیا این بسته نظر ایران را تأمین خواهد کرد و تا چه اندازه در مهار فشارهای آمریکا مؤثر خواهد بود؟
انتظاری که جمهوری اسلامی ایران از اتحادیه اروپا دارد این است که هرگونه خسارت و مشکلی که در پی خروج آمریکا از برجام برای ایران ایجاد شده است، اروپا بتواند آن را جبران کند و یا تبعات منفی آن را به حداقل برساند. بهطور دقیقتر ایران میخواهد میزان صادرات کنونی نفت خود به اروپا را حفظ کند، دسترسی به منابع مالی حاصل از فروش نفت و دسترسی بانکی به بانکهای اروپایی وجود داشته باشد و در شرایطی که کشورهای بزرگ اروپایی از سرمایهگذاری در ایران امتناع میکنند، شرکتهای کوچکتر اروپایی بتوانند جای آنها را پر کنند. این انتظارات «ایجابی» ایران از بسته پیشنهادی اروپاست. بخش دیگری از انتظارات ایران از اروپا نیز «سلبی» هستند. بر این اساس، ایران انتظار دارد که اروپا مسائل غیربرجامی مانند مسائل منطقهای و موشکی را به مسائل برجامی پیوند نزند. باید دید که محتوای بسته پیشنهادی اروپا شامل چه مواردی میشود و پس از اجرای دوباره تحریمهای آمریکا، اروپا تا چه اندازه به وعدههای خود عمل خواهد کرد.
خروج متقابل ایران از برجام درصورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات با اروپاییها، چه شرایطی را برای ایران ایجاد خواهد کرد؟ برخی معتقدند حتی اگر پیشنهادهای اروپا تأمینکننده مطالبات ایران نباشد، باز هم به نفع ایران است که برای جلوگیری از اجماع جهانی و فشارهای بیشتر علیه خود در برجام باقی بماند. نظر شما چیست؟
همزمان با خروج ترامپ از برجام، یک نگرانی وجود داشت مبنی بر اینکه ایران به شکل هیجانی، به شکل اقدام متقابل، شتابزده و احساسی، بلافاصله خروج خود از برجام را اعلام کند و پیامدهای ناشی از این تصمیم را متحمل شود. اما مواضع ایران ازجمله سخنرانی رئیسجمهور و مقام معظم رهبری نشان داد که ایران بسیار خویشتندارانه و حسابشده درباره این موضوع تصمیمگیری میکند. درباره اینکه اروپا نتواند بسته مطلوبی را ارائه دهد و خواستههای ایران را تأمین کند، باز هم رفتار شتابزده از سوی ایران قابل تصور نیست. بهنظر من حتی اگر اروپاییها نتوانند به تعهدات خود پایبند باشند، ایران تلاش خواهد کرد که برای مدتی براساس توان داخلی و از طریق تلاش برای مذاکره با دیگر طرفین مانند روسیه و چین مسائل خود را به شکل معقولتری مورد بررسی قرار دهد. اینکه روسها و چینیها بتوانند یا بخواهند تعهدات سایر طرفین را جبران کنند نیاز به گذشت زمان دارد.
آیا اساسا مذاکره میان ایران و دولت ترامپ قابل تصور است؟ اخیرا هم عدهای از فعالان سیاسی در نامهای به مسئولان ایران خواستار مذاکره با آمریکا شده بودند. مذاکره احتمالی ایران و آمریکا از چه منطقی پیروی میکند؟
اینکه گروهی به هر دلیل به نظام توصیه کنند که با آمریکا مذاکره کند، اساسا موضوعیت ندارد. چرا که مذاکرات هیچگاه متوقف نشده و ادامه دارد. حتی ترکِ مذاکرات هم میتواند به معنی ادامه مذاکرات باشد. به اعتقاد من، تا پیش از اجرای تحریمهای آمریکا و تا اثبات توان ایستادگی ایران در برابر این تحریمها، ورود به مذاکره با آمریکا مشابه مذاکرات برجام به مصلحت نخواهد بود. مذاکره با آمریکا در این شرایط میزان ضعف ایران و قوت آمریکا را به نمایش خواهد گذاشت و نشاندهنده این است که کشورهای ثالث از خنثیکردن فشارهای آمریکا علیه ایران ناتوان هستند. ورود به مذاکره در این شرایط این پیام را دارد که ایران در قبال امتیازاتی که دریافت میکند باید امتیازات بیشتری را بپردازد. اما ایستادگی چندماهه ایران در برابر تحریمها، این تصور آمریکا که ایران با کمترین فشار و با چند تلنگر دچار فروپاشی خواهد شد را از بین خواهد برد. من معتقدم که طرح موضوع مذاکره با آمریکا و انتشار نامه و رسانهای کردن آن با هر انگیزهای، دست نظام را برای مذاکره با آمریکا خواهد بست. بنابراین توصیهها و پیشنهادها اگر بهصورت مستقیم برای مقامات و تصمیمگیرندگان ارسال شود بهنظر من مفیدتر خواهد بود و در مقابل جناحی کردن بحث مذاکره با آمریکا یک سم مهلک است.
با نگاهی به اظهارنظرهای مقامات آمریکایی، متوجه میشویم که آنها برخلاف گذشته کمتر از تهدید نظامی بهعنوان گزینه روی میز صحبت میکنند.
ایالات متحده آمریکا از جنگهای قرن بیستمی عبور کرده است؛ جنگهایی که مستلزم حضور نظامی، لشکرکشی و گرفتن تلفات انسانی از دشمن است. بهنظر من حمله به عراق در سال 2003آخرین جنگ قرن بیستمی آمریکا بود. پس از آن آمریکا حتی حاضر نشد در سطح محدودتری در لیبی و سوریه این تجربه تلخ را تکرار کند. به همین دلیل است که معتقدم گزینه نظامی آمریکا علیه ایران از دستور کار خارج شده است و یا حتی در تبلیغات از اولویت برخوردار نیست.
برخی از مقامات ایران در اظهارات خود به دو دوره شش ماهه و سه ساله بهعنوان دورههای حساس و دشوار برای ایران اشاره میکنند؟ آیا اشاره آنها به انتخابات کنگره و ریاستجمهوری آمریکاست؟
کسانی که این تحلیلها را بیان کردهاند باید منظور خود در اشاره به این دورهها را هم بیان کنند اما چند نکته در رابطه با این سؤال قابل طرح است؛ اول اینکه شکست جمهوریخواهان در انتخابات کنگره تضمین شده نیست. ضمن اینکه ما با دو گروه دوست و دشمن در کنگره آمریکا مواجه نیستیم که درصورت شکست دشمنان(جمهوریخواهان)، دوستان ما به قدرت برسند. دمکراتها با جمهوریخواهان در مورد ایران تنها اختلاف دیدگاه دارند. نکته دیگر این است که رئیسجمهور دمکرات هم شاید با الفاظ متمدنانهتر و ادبیات محترمانهتر با ایران برخورد کند اما نباید فراموش کرد اقداماتی که در قالب تحریمهای فلجکننده و هوشمند صورت گرفت، در دوره دمکراتها، اوباما و هیلاری کلینتون بود. بنابراین انتخابات آمریکا نمیتواند گره از مشکلات ما باز کند.
رئیسجمهور اخیرا در سخنرانی خود در جمع ایرانیان مقیم سوئیس گفت «امکان ندارد نفت منطقه صادر شود و نفت ایران صادر نشود». منظور روحانی از بیان این جمله چه بود؟ آیا تهدید برای بستن تنگه هرمز عملی است؟ تبعات این اقدام احتمالی ایران چه خواهد بود؟
در موقعیت استراتژیک تنگه هرمز بهعنوان یک آبراه جهانی تردیدی وجود ندارد؛ اما نکاتی درباره بستن تنگه هرمز توسط ایران وجود دارد. اول اینکه در اینصورت خود ایران هم قادر به فروش و صدور نفت نخواهد بود. حال ممکن است گفته شود که وقتی ایران نتواند نفت بفروشد دیگران هم نباید نفت خود را بفروشند. صرفنظر از توان نظامی ایران برای بستن تنگه هرمز و واکنش نظامی آمریکا، اقدام احتمالی ایران برای بستن هرمز به معنی آن است که ایران عملا تمام جهان را علیه خود بسیج خواهد کرد؛ چرا که بزرگترین مصرفکننده انرژی خلیجفارس نه آمریکا، بلکه اروپا، چین و ژاپن هستند. قطعا این کشورها سکوت نخواهند کرد و در کنار آمریکا قرار خواهند گرفت. ما نباید فراموش کنیم که در جنگ نفتکشها، نخستین کشوری که پرچم خود را روی نفتکشها نصب کرد، روسیه بود. اینکه آقای رئیسجمهور چنین جملهای را مطرح کردهاند، شاید ابزارهای غیرنظامی مدنظر او بوده است.
همه گزینهها روی میز است
اگر بخواهیم با ادبیات آمریکاییها سخن بگوییم، میتوانیم بگوییم که همه گزینهها روی میز است؛ یعنی گزینه بازگشت ایران به فعالیتهای پیش از برجام هم روی میز است. تصمیمگیری در اینباره بسیار پیچیده خواهد بود و قابل پیشبینی نیست. اما میتوان تصور کرد که ایران در یک شرایط ویژه بخواهد تصمیم بگیرد که فعالیتهای هستهای خود پیش از برجام را از سر بگیرد. اما نکته این است که اگر ایران تصمیم به ساخت سلاح اتمی نداشته باشد، همانطور که تاکنون براساس فتوای رهبری نداشته و ندارد، خروجش از برجام موجب افزایش بازدارندگی کشور نخواهد شد. زمانی تصمیم ایران برای خروج از برجام قابل فهم خواهد بود که تصمیم برای تولید بمب هستهای داشته باشد. در هر صورت، واکنش جهان به خروج ایران از برجام، به مثابه مواجهه با کشوری خواهد بود که میخواهد به سمت تولید بمب حرکت کند. بنابراین تصمیم ایران نباید بهگونهای باشد که بدون رسیدن به محصول(سلاح اتمی)، هزینهاش را پرداخت کند. بنابراین زمانی خروج ایران از برجام منطقی خواهد بود که در نهایت برای ساخت بمب هستهای تصمیم گرفته باشد. این گفته به آن معناست که افزایش تعداد سانتریفیوژها و یا سطح غنیسازی از 5درصد به 20درصد برای خروج ایران از برجام با توجه به هزینههای آن قابل توجیه نخواهد بود.