فرهاد یلدا/ خبرنگار
وقتی مولف یک فرهنگنامه در مقدمه چاپ اول کتاب 6 جلدیاش مینویسد: «این فرهنگ وقتی رضایتم را فراهم میکند که لااقل 3بار بهطور کامل آن را ویرایش کنم» تکلیف درباره میزان دقت و ممارست او کاملا هویدا میشود. حرف از مردی است که 37سال پیش در چنین روزی رخت عافیت پوشید و از دنیای لغات، واژه مرگ را در فرهنگنامه جستوجو کرد.
هنوز 3سالی مانده بود تا قرن چهاردهم خورشیدی شروع شود که پسر آشیخ ابوالقاسم و طلعت خانم در محله زرجوب رشت به دامان زندگی افتاد. محمد هنوز 6ساله نشده بود که حصبه جان پدر و مادرش را به فاصلهای اندک گرفت و او برای ادامه مسیر زندگی در خانه پدربزرگ ماندگار شد. خیلی زود تحصیلات مقدماتی را به پایان رساند و زودتر از آن دوره دارالفنون را سپری کرد. محمدِ جوان به دانشسرای عالی رفت و با پایاننامهای به زبان فرانسوی در مورد شاعر فرانسوی «لوکنت دولیل» در رشته ادبیات و فلسفه فارغ التحصیل شد. پیچ بعدی زندگیاش انجام دوره ضرورت بود و بعد هم سر از دبیرستان شاهپور اهواز درآورد با حکم معلمی. چندی بعد ریاست دانشسرای اهواز را عهدهدار شد و بعد هم که به پایتخت بازگشت کفالت اداره دانشسراهای وزارت فرهنگ را برعهده گرفت.
وقتی از پایاننامه دکترایش دفاع میکرد نامش بهعنوان نخستین فارغالتحصیل دوره دکترای ادبیات فارسی در ایران ثبت شد و خیلی زود سر از مؤسسه دهخدا درآورد تا امور علمی آن مؤسسه و لغتنامه مربوطهاش را رتقوفتق کند.
از روایت روزگار اگر بگذریم، محمد معین بیش از هرچیز در خاطره جمعی اهل ادب ایران با یک شاهکار و یک تراژدی ماندگار است. شاهکار او بیتردید فرهنگنامه اوست که البته سالیان درازی است بدون ویرایشی جدید در گوشه و کنار تجدید چاپ میشود. تراژدی اما مرگ اوست که با سکتهاش در دفتر گروه زبان و ادبیات فارسی آغاز شد. 5سال اغماء زمان بسیاری بود تا اینکه او خلاص شود و به دنیای دیگر برود. آن روز، تقویم 13تیرماه 1350را شهادت میداد و حالا زمان ثابت کرده که کلمه ماندنی است.
کلمه ماندنی است
به بهانه 13تیرماه، سالمرگ محمد معین
در همینه زمینه :