جشن توانمندی بیماران اعصاب و روان در مرکز «مسیر سلامت»
بازگشت هنرمندانه به زندگی
مریم شریفی| خبرنگار:
منطقه 2
سالن پر است از همهمه شاد زنان و مردانی که با لباسهای رنگارنگ و چهرههای بشاش در حال خوشوبش با پخش موسیقی هستند، حاضران با اشاره مربی، یکی یکی به خط میشوند. باورنکردنی است؛ در میانههای اجرای زیبا و شنیدنی گروه کر متوجه میشویم همه این افراد، بیماران بهبودیافته اعصاب و روان هستند که با جادوی هنر به زندگی بازگشتهاند و اکنون سرزنده و توانمندند. تلنگر متخصص روانشناسی مرکز، برایمان راهگشاست: «تصور نکنید بیماران اعصاب و روان، انسانهای خاص با ظاهر عجیب و غریب هستند. یادتان باشد مشکل اعصاب و روان، درجهبندی دارد. احتمالاً این مشکل را من و شما هم داریم، فقط درجهاش پایینتر است و دیده نمیشود.» اینجا مرکزی نوپا در دل آسایشگاه اعصاب و روان «نیایش» در محله سعادتآباد است که اهالیاش ثابت کردهاند بیماران اعصاب و روان با کمک هنردرمانی میتوانند به زندگی و جامعه برگردند، تنها باید به آنها فرصت داد.
«من سالها قبل، در کانون پرورش فکری کودکان شاگرد خانم «اسدزاده» بودم که امروز بهعنوان مربی نقاشی در اینجا فعالیت میکند. آنجا در کانون به من فقط نقاشی، کتابخوانی یا معرق یاد ندادند، بلکه به من زندگی کردن یاد دادند. سالها گذشت و من در رشته روانشناسی، بالینی تحصیل و شروع به کار کردم. هرچقدر در این رشته پیش رفتیم، با تلاش 6ماه و یک ساله تیم روانشناسی شاهد بهبودی حال بیمارمان بودیم، اما پس از پایان چرخه درمان، بعد از مدتی دوباره او را در بیمارستان و کلینیک میبینیم، چه بسا با مشکلات پیچیدهتر.» «نادر اباذری» متخصص روانشناسی بالینی مرکز مسیر سلامت میافزاید: «به این فکر کردیم چگونه میتوانیم ارتباط مستمری با بیماران داشته باشیم و کیفیت زندگی آنها را بالا ببریم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم میتوان مرکزی راهاندازی کنیم که نه شبیه مراکز شبانهروزی باشد و نه بیمارستان و آسایشگاه و با کمک آموزش هنر و مهارتهای زندگی، شیوه متفاوتی از درمان را برای این بیماران به کار برد. به اینترتیب از حدود یک سال قبل با همکاری بهزیستی، این مرکز را در آسایشگاه اعصاب و روان نیایش راهاندازی کردیم. نتیجه این شیوه درمانی جدید، بسیار رضایتبخش و برای بسیاری از خانوادهها، باورنکردنی بوده است.»
با هنر، دنیا را بهتر میبینیم
دکتر اباذری با اشاره به آثار زیبای بیماران دیروز و هنرمندان امروز که در نمایشگاهی جمع و جور در یکی از اتاقهای مرکز به نمایش گذاشته شده، میگوید: «متأسفانه به دلیل محدودیت مالی نمیتوانیم این آثار را در نمایشگاهها به نمایش بگذاریم. از مردم و مسئولان درخواست میکنیم شرایطی فراهم کنند که مراجعان ما بتوانند آثارشان را عرضه کرده و با فروش آنها درآمد کسب کنند. آنها خوشحال میشوند همشهریان برای بازدید از آثارشان بیایند و از تشویق و تحسینهای آنها حالشان خوب میشود.» چهره بشاش یکی از این هنرمندان ما را به سوی میز کارهایش میکشاند. «زاهد کرد» 37ساله که با کارهای زیبای معرق در نمایشگاه حاضر شده، میگوید: «تازه به دوستان ملحق شدهام و حدود 3هفته است کار هنری را شروع کردهام. همینجا با هنر معرق آشنا شدم بنابراین این میزان پیشرفت، برای من هم جذاب است.» او لبخند بر لب میافزاید: «هنر موجب میشود روحیه انسان تغییر و فکرش پرورش پیدا کند و دنیا را بهتر ببیند. احساس میکنم حال و روحیهام از قبل بهتر است.» البته هنرهای زاهد به اینجا ختم نمیشود و نوبت به اجرای گروه موسیقی که میرسد، معلوم میشود نه تنها در نواختن دف مهارت دارد بلکه غزلخوانی زیبای او نیز تحسین همه را بر میانگیزد.
با نقاشی و خطاطی، شاد و سرحالم
«محمد صادقی» که آثار خوشنویسیاش را در معرض دید بازدیدکنندگان گذاشته و حسابی خوشحال است، میگوید: «خوشنویسی با مداد را از دوره راهنمایی شروع کردم و 20سال هم میشود که با قلم خطاطی میکنم.» همچنین محمد در این مرکز با آموزش کوتاهمدت توانسته آثار نقاشی زیبایی روی کاغذ، چوب و سنگ خلق کند. این هنرمند 47ساله که حدود 8 ماه است برای درمان به این مرکز میآید، میافزاید: «با انجام کار هنری، سرحال و شاد میشویم. خانوادهام نیز خوشحال میشوند آثار هنری مرا میبینند. تعدادی از آنها را هم به دیوار خانه زدهاند.»
این مرکز، اجابت دعاهایم بود
«هیچ وقت فکر نمیکردم پسرم بتواند چنین آثار هنری زیبایی خلق کند.» «منوّر خوارزمی» مادر «زاهد کرد» با لبخندی شیرین میافزاید: «زاهد در حدود یک ماهی که به این مرکز میآید، خیلی آرام شده و خودش را پیدا میکند. تا قبل از این هر روز گریه میکرد و ناراحت بود. احساس ناامیدی و پوچی میکرد. همیشه در خانه بود و نمیتوانست با دیگران ارتباط برقرار کند.» او میافزاید: «مدام دعای فرج میخواندم و میگفتم: خدایا یک راهی پیش پایم بگذار که بتوانمکاری برای پسرم انجام دهم. خدا را شکر یک روز با منزلمان تماس گرفتند و گفتند چنین مرکزی وجود دارد. آمدیم و دیدیم چه فضای خوب و چه پزشکان و مربیان بامحبتی دارد. حالا زاهد خودش تنها به مرکز میرود و با انجام کار معرق و موسیقی روحیهاش خیلی خوب شده. امیدوارم شرایطی فراهم شود که این بچهها بتوانند با فروش کارهایشان درآمدزایی هم داشته باشند.» خواهر «الناز» از دیگر مراجعان مرکز مسیر سلامت هم میگوید: «فعالیتهای هنری این مرکزخیلی خوب است و روی خواهر من تأثیر مثبتی داشته است. اکنون خواهرم صحبت میکند، میخندد و در خودش فرو نمیرود. در حالیکه درگذشته پرخاشگر بود و تا حرف میزدیم، داد میزد. الناز امروز نقاشی میکند،کاری که تا قبل از این تجربهاش را نداشت. ابتکار ارزشمند مسئولان این مرکز موجب شده حال خواهرم خوب شود و ما هم به آرامش و شادی برسیم.»
جامعه شاد شود، بیماریها میرود
«حدود 10جلسه و قریب به 2ماه است با دوستانی که از بازنشسته ارتش و آموزش و پرورش گرفته تا پزشک و قهرمان ورزشی در جمعشان حضور دارد، موسیقی کار میکنیم و پیشرفتشان خیلی خوب بوده است.» مربی موسیقی مرکز مسیر سلامت میافزاید: «ما اینجا در کلاس موسیقی، هفتهای 2ساعت زندگی را برای خودمان متوقف میکنیم تا حالمان کمی بهتر شود و با دغدغههایمان آسانتر کنار بیاییم. از نظر من همه ما نقاش و نوازندهایم فقط به اینها کم پرداختهایم. اگر به استعدادهایمان بها دهیم، شکوفا میشوند.» «علیپنجه شاهین» ادامه میدهد: «باید در جامعه به شاد زیستن بها داد. اگر شادی را مانند همه رفتارهای خوب از همان کودکی به بچهها بیاموزیم، در بزرگسالی دچار مشکلات اعصاب و روان نخواهند شد.»
هنر، پناهگاهی در مقابل استرس زندگی شهری
«نرگس اسدزاده» هنرمند و مدرس باسابقه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که با کمک نقاشی، معرق، خوشنویسی و... توانمندیهای مراجعان مرکز مسیر سلامت را احیا کرده، میگوید: «در مشکلات، سختیها و استرسهای زندگی شهری، هنر به منزله پناهگاهی برای پالایش روح و بازگشت به فضای آرامش است. شیوه هنردرمانی نیز، یک جور روانکاوی است. وقتی مخاطب شروع به طرح زدن روی کاغذ میکند، در واقع با زبان نقاشی از باورهایش و از میزان اعتماد به نفسش میگوید. بهطور مثال وقتی اشکال را کوچکتر از حد معمول میکشد، یعنی به خودباوری نرسیده است. ما تلاش میکنیم با زبان هنر و به شکل غیرمستقیم، مفاهیم و تناسبهای زندگی واقعی را به او آموزش دهیم و کمک کنیم با ابزار هنر توانمند شده و به جامعه برگردد.» خانم مربی تأکید میکند: «گرچه هنردرمانی یک فرایند زمانبر است اما هیچ انسانی نیست که نتواند آموزش ببیند.»
آموزش خانواده، تسهیلگر درمان بیماران
«بر این باوریم شدیدترین بیماریهای روانی، حاصل شرایط خانواده و جامعه است. بنابراین آمدهایم واسطهای باشیم میان بیمار، خانواده و جامعه. واقعیت این است که خانوادهها نمیدانند با بیمارشان چگونه باید برخورد کنند و ناخواسته موجب تشدید بیماری میشوند. رسالت ما علاوه بر تلاش برای بهبود حال بیماران، این است که با برگزاری جلسات آموزشی، شیوه صحیح برخورد با بیمار را به خانوادهها آموزش دهیم.» «علیرضا پوریامهر» کارشناس ارشد روانشناسی بالینی میافزاید: «یکی از مشکلات تشدیدکننده درباره بیماریهای روانی این است که نه خود فرد میپذیرد بیمار است و نه خانوادهاش. اینجاست که آموزش خانواده، ضرورت پیدا میکند. همین که خانواده بداند رفتارهای خاص فرزندش (مانند پرخاشگری یا شب بیداری) ناشی از یک بیماری اعصاب و روان است، آسان با او کنار میآید و مدارا میکند ودرصدد درمانش بر میآید. هدف ما دادن این آگاهیها به خانواده است.»
روایت متخصص روانشناسی بالینی مرکز مسیر سلامت از لزوم تغییر نگاه به درمان بیماران اعصاب و روان
جور دیگر باید دید
مدتهاست بازگرداندن بیماران اعصاب و روان به زندگی با ابزار هنر به دغدغه روز و شب او و دوستانش در تیم درمانی تبدیل شده است. با دکتر «نادر اباذری» متخصص روانشناسی بالینی گفتوگو کردهایم.
ویژگی این مرکز و شیوه درمانی نوپایش چیست؟
بیمارانی که ما با آنها سر و کار داریم، بیماری مزمن دارند؛ یعنی حداقل یک سال درگیر بیماری بوده و حداقل 3بار بستری شدهاند. ویژگی کار مرکز ما هم این است که تیم درمانی ضمن به کارگیری همه درمانهای معمول، از آموزش رشتههای هنری و مهارتهای زندگی نیز برای بهبود حال مراجعان استفاده میکنند اما ظهر همه آنها به خانههایشان برمیگردند یعنی کسی اینجا بستری نمیشود. این یک معنای تلویحی خیلی ارزشمند دارد؛ وقتی فرد ظهر به خانه برمیگردد، یعنی میتواند زندگی عادی داشته باشد. در اصل ما میخواهیم نتیجه آن چیزهایی که صبح تا ظهر به او یاد دادهایم را پس از آن در خانه ببینیم.
شنیدهایم شما پیشقدم میشوید و با خانواده این افراد تماس میگیرید. درست است؟
بله. بر اساس فهرست بیماران مزمن اعصاب و روان که توسط بهزیستی ارائه شده، با آنها تماس میگیریم و دعوتشان میکنیم. اما بعضیها با تندی برخورد میکنند که: «چرا به من زنگ زدهای میگویی بچهات مشکل دارد؟» یعنی اصلاً حاضر نیست این موضوع را بپذیرد. نیامدن او لطمهای به ما نمیزند اما اگر نیاید و شکل دیگری از درمان را تجربه نکند، دوباره چند ماه دیگر مجبور است در بیمارستان بستری شود.
یعنی همراه شدن با شیوه درمانی ویژه مرکز شما از جمله هنردرمانی، زنجیره بستری شدنهای مکرر را قطع میکند؟
بله، دیگر نیاز به بستری شدن پیدا نمیکنند چون به مرور به زندگی عادی برمیگردند. فقط زمانی که بیمار از همراهی خانواده محروم است، روند درمان دچار مشکل میشود. در حدود یک سال گذشته فقط یک نفر از مراجعان ما وضعیتش به خوبی تغییر نکرد به این دلیل که تنها زندگی میکند و حامی اجتماعی ندارد. یک نفر هم بستری شد، چون در خانوادهاش 3بیمار اعصاب و روان دیگر نیز وجود دارد که آنها به درمان تن نمیدهند.
چرا بسیاری از خانوادهها با درمانهای اصولی همراه نمیشوند؟
این همراهی نکردن، عمدی نیست. به دلیل نداشتن آگاهی است. خانوادههای ما از بابت «سواد سلامت» دچار فقر هستند و وقتی عضوی از خانواده دچار مشکل میشود، نمیدانند چه باید کنند. سواد سلامت یعنی نخست بپذیریم مشکلی وجود دارد و سپس بدانیم برای رفع آنچه باید بکنیم. رسانهها بهویژه همشهری محله که در ارتباط مستقیم با بدنه جامعه است و اجازه میدهد حرفها را در مقیاس کوچک محله و به شکل کاربردی مطرح کنیم، میتوانند به ما در گسترش سواد سلامت کمک کنند.