چند سالی میشود که دیدن عزیزان و دوستان با یک چای دورهمی گره نخورده است؛ اینکه به وقت دلتنگی بهجای پیامک و کامنت فضای مجازی یا تماس تصویری، چند قدم دورتر زنگ خانهای بخورد و بگویند: «چایت آماده است؟»
سال2018 بود که گَری اولدمَن، هنرمند انگلیسی بابت فیلم «سیاهترین ساعت» اسکار گرفت. او روی سن رفت و یک نطق جذاب کرد. انتهای صحبتهایش هم از مادر ۸۹سالهاش تشکر کرد که مشوقش بوده و گفت: «مامان، کتری رو بذار که دارم اسکار رو میارم.»
اولدمن همان زمان گفت که هیچ جملهای به اندازه این جمله، او را به زندگی امیدوار نمیکند؛ اینکه یکی زنگ بزند و بگوید: کتری رو بذار، دارم میام! چکیده زندگی برای این هنرمند انگلیسی همین جمله بود و بقیه چیزها همه حاشیه!
شما هم باور دارید که این جمله «چای رو بذار اومدم!» ازعاشقانهترین جملههایی است که تاکنون بشر خلق کرده است. همهفنحریفِ، به دلنشین، سرشار از امید، دوستتدارم، گورِ بابای دنیا، دلم برایت تنگ شده و... مهم هم نیست که یک نفر اسکار گرفته یا مدرک تحصیلی، ارتقای شغلی و... این جمله جادو میکند.
اما مدتهاست که از این جمله فاصله گرفتهایم. تمام دید و بازدیدها، احوالپرسیها، دورهم خندیدنها و مهمانیها به یک گوشی همراه هوشمند و گران ختم شده است؛ تلفنهای همراهی که انسانها را در آغوش مجازی پیوند میدهند و عامل جدایی فیزیکیشان شده است. شادیها، غمها، پیروزیها و مصیبتها را مجازی به اشتراک میگذارند و آرامش دیجیتال هدیه میدهند.
تلفنهای همراه با وجود پر کردن مجازی دوریها، اما نسخه درد هم میپیچند؛ چشمهایی که این روزها تارتر شده، استخوانهایی که کمر را خمیده کرده و خوابهایی که به لطف همراهی گوشیهای همراه دیگر خوش نیست. مغزها هم که اضطراب و افسردگی فرسودهشان کرده است.
کاش تکان بخورد این پاها و خالی شود این دستها از تکجملههای مجازی و ایموجیها؛ اینکه همین امروز بدون ترس، بدون تعارف، بدون نگرانی، با دلی پر از مهربانی و آرامش، یک نفر این جمله را از عزیزی بشنود:«چای رو بذار اومدم...»
این مطلب را قبل از همه بخوانید
چای رو بذار اومدم!
در همینه زمینه :
یادداشت