فناوری بدون حس و حال بدون درام
شاهین شجریکهن
درباره فیلمهای این دوره مشکل بتوان نقد و تحلیلی ارائه داد که اختصاصا برای همین دوره موضوعیت داشته باشد. بحث کمبود قصه و فقدان شخصیتپردازی و ضعف فیلمنامه که قدمتی چنددههای دارد و ماجرای مایهگذاشتن برای اجرای صحنههای پرهزینه و طراحی جلوههای ویژه و پردهسبز و انفجار و غیره و رها کردن کنشمندی قهرمان و پرداخت وجوه انسانی و عاطفی هم نکته جدیدی نیست. ولی آیا واقعیت این دوره از جشنواره فرق زیادی مثلا با دوره بیستم و سیام و چهلم میکند؟ در حال حاضر فضای کلی سینما تحتتأثیر همان ترکیب همیشگی و رایج است که کموبیش در دورههای گذشته هم با همین میانگین برقرار بوده: چند فیلم متوسط، چند فیلم ضعیف، شاهکارهایی برای حیرت و خنده تماشاگران، و البته این وسط حتما سکانسهای خوب و بازیهای جالب و چهرههای تازهنفس و جزئیات دلگرمکنندهای هم وجود دارد. قبلا هم ترکیب فیلمها همین گونه بود، مشکل از جای دیگری است که صدای همه به اعتراض بلند است. سینمای پروژه و سفارش، توان ریخت و پاش و بهصفکردن هنرور و گرفتن سکانسهای چشمگیر انفجار و جنگ نفتکش و هواپیما را دارد، چون آن چیزها پول و امکانات میخواهد ولی توان قصهگویی و قهرمانپروری و خلق شخصیت و تعریف یک زندگی واقعی و باورپذیر را ندارد، چون این چیزها ایمان بهکار و خلاقیت و فهم سینمایی میخواهد که با بودجه خریدنی نیست. کاش برگردیم به دورانی که اگر صحنه جنگی چشمگیر درمیآمد بهخاطر باور سازندگان بود، نه امکانات و پشتیبانی ویژه. چون واقعا برای سینمای امروز ایران افتخار نیست به ساختار فنی و اجرای سکانس شلوغ و انفجار و جلوههای کامپیوتری فقط بنازد؛ اینها را که در همان مهاجر و افق و دیدبان و اولینهای ملاقلیپور خدابیامرز هم داشتیم. کو آن همه داستان که باید روزی درام و تراژدی و حماسه میشد؟