• یکشنبه 10 تیر 1403
  • الأحَد 23 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 30
دو شنبه 16 بهمن 1402
کد مطلب : 217814
+
-

گفت‌و گو با قربانعلی طاهرفر کارگردان فیلم آپاراتچی

یک کمدی-درام در بستر دهه60

یک کمدی-درام در بستر دهه60

شقایق عرفی‌نژاد

«التفات، بتونه می‌زند… التفات دستیار کارگردان است… بایرام سمباده می‌کشد… بایرام فیلمبردار است… شهباز آستری می‌زند… شهباز بازیگر است… ایوب سقف را رنگ می‌زند… ایوب مدیرتولید است… جلیل، اما رنگ نهایی را می‌زند… وسواس دارد و هر دیوار را باید سه بار رنگ بزند… چرا؟ چون جلیل کارگردان است… حالا این جماعت می‌خواهند نخستین فیلم بلندشان را بسازند…، اما حیدر، پدر جلیل نمی‌خواهد پسرش در منجلاب سینما فرو رود… .»؛ این چند خط آن چیزی است که در معرفی فیلم «آپاراتچی» نوشته شده است. فیلم که اقتباسی از رمان آپاراتچی نوشته روح‌الله رشیدی است، درباره چند نقاش ساختمان عشق سینماست که در تبریز دهه‌60و در شرایط جنگ تصمیم می‌گیرند فیلم بسازند. قربانعلی طاهرفر که خودش تبریزی است، پیش از این چند سریال و فیلم تلویزیونی و سینمایی ساخته است. آپاراتچی اما به‌عنوان نخستین فیلم سازنده‌اش در بخش نگاه نو جشنواره حضور دارد؛ موضوعی که رنجش او را به‌دنبال داشته است. طاهرفر در این گفت‌وگو از این رنجش و از ساخت فیلمی درباره سینما صحبت کرده است:



آپاراتچی فیلم اول شما نیست. شما سال 96«ترمینال غرب» را ساختید و بعد از آن هم چند فیلم بلند دیگر کار کرده‌اید. چرا این فیلم در بخش نگاه نو و فیلم‌های اول حضور دارد؟
انتخاب بخشی که فیلم در آن شرکت می‌کند، دست ما نیست. ما فیلم را برای جشنواره فرستاده‌ایم و مسئولان جشنواره تصمیم گرفته‌اند فیلم در بخش نگاه نو شرکت داده شود. من در مصاحبه‌های قبلی حرفی از این موضوع نمی‌زدم و منتظر بودم فیلم‌های دیگر را ببینم و بعد قضاوت کنم. ولی از همان اول هم عقیده داشتم بعد از 42دوره برگزاری، انتظار زیادی نیست که جشنواره درگیر مناسبات و ملاحظات نباشد. ما نمی‌توانیم به‌خاطر مصلحت سر حقیقت را ببریم. من اصلا راجع به فیلم خودم حرف نمی‌زنم و بدون درنظر‌گرفتن آن صحبت می‌کنم. با هر خط‌کش و معیار فنی و محتوایی و ساختاری، دلیل وجود بعضی از فیلم‌ها در بخش سودای سیمرغ و نبود بعضی از فیلم‌ها در این بخش را متوجه نمی‌شوم. با توجه به‌نظرات منتقدین، آپاراتچی حتما باید در بخش سودای سیمرغ شرکت می‌کرد.
به غیر از این طبق قوانین جشنواره کارگردانانی در بخش نگاه نو باید حضور داشته باشند که نخستین فیلم‌شان را ساخته‌اند و در جشنواره شرکت کرده‌اند. در مورد شما اما اینطور نیست.
از این نظر باید بگویم طبق قوانین نخستین فیلم شما فیلمی ‌محسوب می‌شود که پروانه نمایش داشته باشد. من قبل از این 4تله فیلم و فیلم سینمایی ترمینال غرب را ساختم که موفق به دریافت پروانه نمایش نشد. من دو بار برای دریافت پروانه نمایش اقدام کردم، اما موفق نشدم. به همین دلیل آپاراتچی رسما نخستین فیلم من محسوب می‌شود.
ولی ترمینال غرب در جشنواره عمار شرکت کرده بوده و جایزه هم گرفته بوده است. چطور پروانه نمایش نداشته است؟
بله. ولی نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که فیلم پروانه نمایش نگرفت. با وجود این و با قبول قانون جشنواره که فیلمی‌ که پروانه نمایش نداشته باشد، در کارنامه کارگردان به‌حساب نمی‌آید، قبول می‌کنم که بعد از 30سال فیلمسازی، آپاراتچی نخستین فیلم من است. مشکلی نیست. ولی 3 فیلم از بخش نگاه نو در بخش سودای سیمرغ هم حضور دارند. من دوست دارم این سه فیلم بررسی و مشخص شود با چه معیاری به بخش مسابقه راه پیدا کرده‌اند که فیلم ما این معیارها را نداشته است. نمی‌شود که همه‌‌چیزمان را فدا کنیم تا فیلم استاندارد بسازیم که در بخش اصلی حضور داشته باشد، اما پشت دیوار مناسبات و ملاحظات گیر کند. این عدالت نیست. حرف من هم به‌خاطر عوامل فیلم است، نه به‌خاطر خودم. این حق آنها نبود.
در باره فیلم صحبت کنیم. فیلم درباره سینما و عشق به سینماست. این عشق به سینما برای شما چه مفهومی ‌دارد؟
اصلا همین واژه آپارات نوستالژیک است. مگر سینماگری داریم که صدای آپارات برایش خاطره‌انگیز نباشد؟ به‌نظرم صدای آپارات برای یک سینماگر مثل صدای قطره‌های باران است برای یک عاشق‌دلباخته. در سینمای جهان هم خاطره و نوستالژی آپارات وجود دارد. از سینما پارادیزوی جوزپه تورناتوره بگیرید تا شیفته دوربین کیشلوفسکی. من سراغ عشق به سینما رفتم با موضوعی که در شهر خودم تبریز اتفاق افتاده است. در دل این عشق به سینما، نوستالژی و فرهنگ عامه دهه60را هم در فیلم داریم؛ دهه‌ای که در آن مردم اصیل و خالص بودند. از این منظر به جنگ و شهادت و ترور هم پرداخته‌ایم.
فیلم اقتباسی از رمان آپاراتچی است. از روند این اقتباس بگویید. آیا فیلم یک اقتباس کامل و وفادارانه به رمان است؟
نه. فیلم با نگاهی به این رمان ساخته شده است. ما به شخصیت‌ها و اتفاقاتی که برای شخصیت رمان به اسم جلیل می‌افتد، وفادار بوده‌ایم، اما بعد دیگر همه‌‌چیز سهم تخیل نویسندگان فیلمنامه است. در رمان با یک‌سری اتفاقات پراکنده و خرده‌روایات روبه‌رو هستیم که دراماتورژی آن به‌عهده احسان لطفیان و حسین تراب‌نژاد بوده که نزدیک به 10بار فیلمنامه را بازنویسی کردند چون باید محملی برای روایت داستان‌ها فراهم می‌شد تا سراغ اتفاقاتی مثل نمازجمعه و ترور و اعزام به جبهه نزدیک شویم. این کار به‌دلیل موضع‌گیری‌های نسل جدید کار خیلی سختی بود. اما با ایجاد شوخی‌ها و لحظه‌های شیرین توانستیم یادآور آن دوران و مردمش باشیم. دکتر رشیدی، نویسنده رمان، به‌نظرم صاحب یک هنر مردمی ‌است که برخاسته از مردم است. بدون تکیه به نهادهای دولتی و سازمانی توانستیم این رمان را تبدیل به فیلم کنیم.
مرحله پیداکردن تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار چطور پیش رفت؟
لازم است اینجا از یک نفر به اسم مسعود ملکی مشهور، مجری طرح فیلم، اسم ببرم که هم در حوزه تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی‌ برای انتشار کتاب حضور داشت و هم از زمانی که قرار بر اقتباس از این کتاب برای ساخت فیلم شد، همراه مرحله نگارش فیلمنامه شد و تا همین لحظه هم در کنارمان است. بعد از اینکه این فیلمنامه نوشته شد، آقای ملکی اصرار داشت فیلم توسط یک فیلمساز بومی‌ساخته شود. با توجه به اینکه من تجربه ترمینال غرب را با این دفتر داشتم، دعوت شدم و جلسات متعددی داشتیم و فیلمنامه را خواندیم.
در واقع شما دنبال تهیه‌کننده نبودید، آنها دنبال کارگردانی برای کارشان بودند.
بله. پیداکردن کارگردان و تهیه‌کننده برعهده مجری طرح بوده است.
اکران عمومی ‌فیلم چطور خواهد بود؟ برنامه‌ای برای اکران دارید؟
هنوز مشخص نیست. البته همه دنبال زمان مناسب برای اکران هستند و ما هم همینطور. با توجه به اینکه فیلم یک کمدی درام در بستر دهه60 است، فکر می‌کنم مخاطب خودش را پیدا می‌کند. بازخوردهایی هم که از مخاطبان داشته‌ایم، راضی سالن را ترک کرده‌اند. امیدواریم برخلاف جشنواره که درگیر مناسبات شدیم، برای اکران این اتفاق نیفتد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید