توانمندسازی، زمینه پیشگیری از بازتولید فقر
زهرا شمساحسان؛ رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران
در بدنه جامعه گروههایی وجود دارند که بهدلیل شرایطی که حادث شده است، بیش از دیگران نیازمند توجه هستند و ارائه خدمات اجتماعی باید به سمت آنان سوق داده شود؛ یکی از این گروهها، زنان سرپرست خانواده هستند. زنان سرپرست خانواده و اعضای تحتتکفلشان با مسائل و مشکلات بسیاری ازجمله فقدان سازوکارهای حمایتی همهجانبه، ضعف نظامهای پشتیبان شغلی و حرفهای مطلوب، حضور در دهکهای پایین اقتصادی، بار تکفل و مراقبت بالا، فشار نقشهای چندگانه و بعضا متعارض، عدمدسترسی به مشاغل با منزلت و اشتغال در مشاغل حاشیهای، نیمهوقت، غیررسمی و کمدرآمد و... روبهرو هستند.
وضعیت دشوار زنان سرپرست خانوار پرداختن به نیازها و الزامات خانوادههای زنسرپرست و مسئله توانمندسازی آنان را بهعنوان یک مسئله فرابخشی و گلوگاه پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و کاهش فقر مطرح میسازد. درواقع، وفاق عمومیای که بر سر مسئله آسیبپذیر دانستن زنان سرپرست خانوار وجود دارد، موجب شده که بسیاری از دستگاهها و سازمانهای محلی، ملی و بینالمللی خود را موظف به حل مسائل این زنان و خانوادههای آنها بدانند و در جهت توانمندسازی و حمایت از آنان گام بردارند. رصد فعالیت سازمانها و نهادهای مسئول دولتی و حتی مردمنهاد نشان میدهد اغلب اقدامات انجام شده سمت و سوی حمایت صرف مالی و معیشتی داشتهاند و راه به توانمندسازی و خروج از چرخه فقر نبرده است.
بهعبارت دیگر جمعیت خانوادههای زن سرپرست از یکسو و فقدان کارایی مطلوب اقدامات، ما را وادار به یک ابتکار اجرایی در این خصوص میکند که ابتکار مذکور باید مردمیسازی این فرایند و پرهیز از تشریفات مرسوم باشد.
به معنای دیگر، بنا به سیاستهای کلان نظام مقدس جمهوری اسلامی و با عنایت به تجارب پیشین، تغییرات نسلی، تکثر خدمتگیرندگان و نیازهای متفاوت گروههای نیازمند، بازنگری در الگوهای خدمترسانی امری مبرهن است.
توجه همهجانبه نهادهای حاکمیتی، دولتی و مردمی به این امر گواه این مدعاست که توانمندسازی فعال، زمینه پیشگیری از بازتولید فقر، توسعه فردی و خانوادگی، افزایش میزان رضایت عمومی، استفاده مثمرثمر از منابع و در شکل غایی و عالی تربیت نسل قابل، با روحیه بالای عرق ملی و غیرتمند را فراهم خواهد کرد؛ ازاینرو نگاه به رویکرد توانمندسازی ابتدا باید ناشی از یک نگاه چندوجهی و جامع باشد و صرفا به بحث مالی نپردازد و دوم اینکه متمرکز بر حلقههای میانی برای سهولت و اطمینان از اثربخشی ارائه خدمت باشد.
باید درنظر داشت که منظور از توانمندسازی، مجموعه اقدامات هدفمندی است که زمینه کشف و ارتقای قابلیتها و فرایندهای تصمیمساز بر سرنوشت خود و اطرافیان را فراهم میآورد؛ از اینرو بهمنظور توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، باید ضمن آسیبشناسی اقدامات قبلی، اتخاذ راهبردهای علمی و تهیه دستورالعملهای لازم، ظرفیت عظیم مردمی با واسطهگری حلقههای میانی فعال شود.
بهنظر میرسد این سازوکار که پیشتر در موضوعات سلامتمحور اثربخش بوده است، در این موضوع هم قابلیت اجرایی داشته باشد و آنچه ما را بر آن داشت که در این مسیر حرکت کنیم، تجارب زیسته گروههای میانی در تحقق عدالت در ارائه خدمات به گروههای مخاطب است. آنچه اکنون نیز از واحدهای متولی در شهرداری مطالبه میشود این نگاه چندبعدی و کرامتمحور است که در نهایت به ارتقای همهجانبه زنان سرپرست خانواده منجر شود و همزمان زیرساختهای در اختیار شهرداری را به نفع این گروه بهرهبرداری کند. تلاش این است که زنان مذکور نهتنها بر اثر سیاستهای نامطلوب از چرخه خدمات محروم نشوند، بلکه با حمایت اجتماعی و همیت فردی خود، اتفاقا به الگویی برای سایر زنان بدل شده و تصویر مطلوبی از زن در جامعه را ارائه دهند.