غلبه احساسات بر عقلانیت در مطالبه انتقام
ویروس جدید خودتحقیری
بخشی از ریشههای خودتحقیری را باید در نادیده گرفتن کنشگریهای دشمن در معادلات بینالمللی جستوجو کرد
علی مهدیان-تحلیلگر
خودتحقیری یک حال روانی است که علل و عواملی دارد؛ یکی از علتهای آن ترس یا شیفتگی است. کسانی که از غرب میترسند یا بهشدت شیفته آن هستند در مقابلش احساس خودتحقیری میکنند. این جریان را میشناسیم؛ بسیاری از مشکلات و دشواریهای دهه 90 و دهه 70 به این جریان مربوط است؛ کسانی که امید مردم را به دستان دشمن گره زده بودند و بعد هم وقتی معلوم شد حرکت آنها سراب بوده است، به بنبست ناامیدی رسیدند. اما خودتحقیری روی دیگری هم دارد؛ یک ریشه جدی خودتحقیری مدل آرمانجویانه آن است. این سبک از خودتحقیری بهدلیل غلبه احساسات و عواطف بر عقلانیت شکل میگیرد. وقتی آرمانجویی بدون ملاحظه حکمت و مصلحت شکل میگیرد، عملا افراد خواستههای خود را دستنیافتنی میبینند و به یک افسردگی و ناامیدی عمیق میرسند؛ احساس میکنند نمیشود و نمیتوانند.
مصادیق احساس خودتحقیری
لابد برخی از سخنان این جریان را هم در این مدت شنیدهاید. کسانی که در حوزه مبارزه با فساد، در حوزه پیشرفت جامعه در ساحت اقتصاد، در حوزه منطقهای و جبهه مقاومت اظهارنظر میکنند. وقتی خوب به سخنان آنها گوش میدهیم میبینیم همهاش بروز و ظهور یک احساس یأس، افسردگی و خودتحقیری است. ریشه این جماعت را در تاریخ نیز میتوان دید. وقتی بر سر امام مجتبی(ع) فریاد «یا مذلالمومنین» سر میدادند.
همانطور که این جریان در فضای مبارزه با فساد و عدالتخواهی دنبال قاتل بروسلی میگشت و سعی میکرد در زندگی این و آن سرک بکشد و در فضای جهل و ابهام کشور را متهم کند، در صحنه بینالملل نیز براساس حدس و گمان سپاه مبارک و مقدس را و نیروهای نظامی و امنیتی را دائم متهم میکند و ایران را منفعل و واداده میبیند. هیچ فرقی نمیکند؛ بیماری همان بیماری است.
واقعیت آن است که این بیماری در میان انقلابیون و متدینان اگر فراگیر شود، خطرش بسیار زیاد است؛ چراکه آنها موتور اصلی حرکت کشور هستند. آنها هستند که دیگران را به صحنه میآورند. آنها هستند که در مسیر آرمانجویی کشور غیرت میورزند. آنها هستند که در حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی میکوشند.
مدتهاست دشمن تلاش میکند برای جدایی متدینان و انقلابیون از نظام برنامهریزی کند. ماجرای کشف حجابها را از این منظر ببینید. کشف حجاب فارغ از همه ابعاد دیگرش باعث افسردگی و یأس نیروهای انقلابی و متدین میشود؛ اینکه چگونه میشود با این ناامیدی طرف شد، نیاز به روشننگری و تبیین دارد. این نه بهمعنای همراهشدن با ضعفها و نقصهای مسئولان یا بخشی از مردم است و نه بهمعنای جنگ و بیصبری است. مسئله انتقام از قاتلان مردم و فرماندهان قطعا یک درخواست ارزشمند است که اصل زندهبودن آن در جامعه راهگشاست، اما اگر این درخواست انتقام از بستر احساس خودتحقیری بلند شود، همان کارکرد جداکردن متدینان از انقلاب و نظام را خواهد داشت. راه چاره چیست؟ باید روی سهگانه عزت، حکمت و مصلحت در سیاست داخلی و خارجی ایران بیشتر اندیشید. باید روی سهگانه معنویت، عقلانیت و عدالت بیشتر متمرکز شد. باید فهمید آرمانجویی نیاز به همراهکردن مردم دارد. نیاز به مراعات جامعه دارد. نیاز به همراهی و هماهنگی مدیران دارد. نیاز به دیدن اقتضائات صحنه دارد.
صحنههایی که آرمانجویان نمیبینند
بعد از شهادت سیدرضی حتما مشاهده کردید که سردار قاآنی در اظهارنظری گفت اسرائیل بنا دارد جنگ گسترش پیدا کند و ایران را دچار آن کند. اینکه متوجه باشیم اصل جنگ به نفع اسرائیل است یا به ضرر آن، خودش توجه به یک راهبرد مهم در تصمیمگیری است. آیا این یعنی به اسرائیل ضربه نزنیم؟ خیر. اما هر ضربهای میزنیم با محاسبه این نکته اتفاق میافتد. امروز حاکمان آمریکا، انگلیس و اسرائیل به روشنی ایران را متهم میکنند به ضربههایی که در منطقه میخورند. چرا؟ اگر ایران منفعل است و اگر مشغول درگیری با استکبار نیست، اساسا چرا باید او را متهم کنند؟ نماینده اسرائیل، آفریقای جنوبی را مزدور ایران میداند. حرکتهای یمن را از همان آغاز به ایران منسوب کردند. نقش ایران در منطقه چیست که کل دنیا او را متهم میکند؟ چطور این صحنه را آرمانجویان نمیبینند؟ دلیلش خودتحقیری است که باعث ناامیدی و احساس انسداد میشود. به اندازهای که جریان انقلابی و حزباللهی ما آلوده به این بیماری شوند، بیماری اصل گرفتن «جگر خنککردن» بیماری تقدم احساسات و عواطف بر عقلانیت، بیماریای که دشمن بهشدت تلاش میکند در ایران آن را تبدیل به یک اپیدمی کند، به اندازهای که آرمانجویان آلوده به این بیماری شوند توان آنها برای افزایش مشارکت مردمی و پای کار آوردن مردم در صحنه کم میشود. هیچچیز امروز به اندازه حضور و مشارکت مردم ایران در کمک به مردم غزه مؤثر نیست. دلیل خیلی روشنی دارد.