نوجوان بیست و چند ساله!
تصوری که بیشتر رسانههای خارجی در روزهای گذشته از سردار آزمون پیدا کردهاند، شمایل یک جوان بااستعداد و نابغه است که بهخاطر بازیهایش در تیمملی مورد هجمه و توهین مردم قرار گرفته و از آنجایی که این توهینها موجب بیماری مادرش شدهاند، تصمیم دارد برای همیشه از فوتبال ملی خداحافظی کند. این تصویر اما چه نسبتی با واقعیتها در مورد مهاجم شماره20 تیمملی ایران دارد؟ سردار آزمون در حقیقت، یک فوتبالیست کمتجربه و کمطاقت محسوب میشود که متوجه شده مردم از نمایشهایش در جامجهانی رضایت ندارند و برای خاموش کردن انتقادها، از اهرم تهدید به خداحافظی بهره برده است. او انتظار داشته قاطبه مردم با این خبر در شوک مهیبی فرو بروند و از انتقادشان پشیمان شوند اما درصد زیادی از اهالی فوتبال در ایران، از تصمیم سردار برای خداحافظی «استقبال» کردهاند و انتظار دارند کارلوس کیروش بر اساس همان اصول آشنا، دیگر این بازیکن را به تیمملی دعوت نکند. آزمون بهترین فرصت گلزنی ایران در مسابقه با مراکش را از دست داد و اگر تیمملی در آن مسابقه به پیروزی دست پیدا نمیکرد، هرگز نباید خودش را میبخشید. او در بازی دوم با اسپانیا نیز ضعیف ظاهر شد و نشانهای از بازیکن آماده چند سال قبل نداشت. درست همینجا بود که آزمون با «بغض و اشک» به هر قیمتی توانست خودش را در ترکیب تیمملی حفظ کند. مصاحبه سوزناک او بعد از نبرد با اسپانیا، یک نقشه هوشمندانه برای جلوگیری از تغییر در خط هافبک تیمملی بود. این نقشه، نتیجه داد اما سردار در جدال با پرتغال نیز، نشان داد که نمیتواند راه حلی برای مشکلات هجومی تیم باشد.
سردار آزمون در هر شرایطی از حمایت کارلوس کیروش برخوردار بوده اما نتوانسته در پاسخ دادن به این اعتماد موفق ظاهر شود. سرمربی پرتغال بهخاطر بازی کردن سردار، سایر مهاجماناش را در پست غیرتخصصی قرار داد و حتی برای یک دقیقه در جامجهانی از رضا قوچاننژاد استفاده نکرد و با خداحافظی او از تیمملی نیز مواجه شد. با این وجود سردار در روسیه ناامیدکننده بود و آنقدر از تعریف و تمجیدهای رسانههای خارجی فاصله داشت که بعید بهنظر میرسد در شروع فصل جدید مربی دیگری بهجز قربان بردیوف خواهان همکاری با این بازیکن باشد. آزمون به جای کمک کردن به صعود کیروش و تیمش از مرحله گروهی، در حد و اندازههای یک مهاجم معمولی ظاهر شد و در بازگشت به ایران به جای عذرخواهی، خداحافظی کرد. آنچه سردار را نگران کرده و او را به فکر فرار انداخته، «فشار» بازی در تیمملی است. او بر خلاف تصور خودش، اولین بازیکنی نیست که باید با چنین فشاری کنار بیاید. علی دایی بهعنوان گلزنترین بازیکن تاریخ تیمملی، در جامجهانی2006 با انبوهی از واکنشهای منفی روبهرو بود اما اجازه نمیداد دیگران مزاحمتی برای نقشههایش ایجاد کنند. وحید هاشمیان نیز همانند بسیاری از مهاجمان دیگر در تیمملی مورد انتقاد قرار گرفته اما تفاوت او با نوجوانهای بیست و چند ساله، در خالینکردن میدان خلاصه میشود. سردار بهخاطر انتقال به اروپا بدون تجربه بازی در پرسپولیس و استقلال مورد ستایش قرار میگیرد اما آیا چنین بازیکنی اساسا قابلیت بازی زیر هیاهو و فشار یکی از این دو باشگاه را دارد؟ ستارههای سرخابی هر هفته زیر ذرهبین هستند و با کوچکترین اشتباهی، تا مدتها سرزنش میشوند. حتی در بهترین باشگاههای اروپایی نیز، فوتبالیستهای حرفهای باید دوام آوردن زیر فشار انتظارات را بلد باشند. با این میزان از زودرنجی، سردار در صورت بازی در لیگ جزیره باید هر هفته بیانیه خداحافظی منتشر میکرد!
راه محبوبیت هیچ بازیکنی، از اینستاگرام نمیگذرد. نه «شاخ» بودن در فضای مجازی سردار را محبوب میکند و نه تکیه کردن بر یک خداحافظی احساسی. او برای پسگرفتن جایگاهی که قبلا در میان مردم داشت، باید گل بزند و بهجز این، هیچ راه دیگری برای او وجود ندارد. ترک شبکههای اجتماعی، میتواند بهترین تصمیم ممکن برای این بازیکن تلقی شود. او اگر نگرانی برای نگاه دیگران را کنار بگذارد و کمربند انتحاریاش را باز کند، با نهایت تمرکز برای فوتبال خواهد جنگید. در یک سال گذشته مهدی طارمی به مراتب بیشتر از او سوژه «کامنتهای منفی» مردم بوده اما مهدی به جای توجه افراطی به این فضا، آرزوهای خودش را تعقیب کرده و در جامجهانی نیز فوقالعاده ظاهر شده است. حتی رامین رضاییان نیز با ریشخندها در این فضا کنار آمده و حالا یکی از نفرات ثابت و موفق تیمملی به شمار میرود. اگر سردار به جای تیمملی با نشانههای بالغ نشدناش خداحافظی کند، در سالهای پیش رو به موفقیتهای قابل توجهی خواهد رسید. در غیر این صورت اما، فوتبال بیرحمتر از آن است که به سرعت نام او را از یاد نبرد.