دخترحاج احمد کریمی:
حتی در بیمارستان هم حواسش به مردم بود
حرفهایش بغض دارد. برای او تنها یک پدر نبود؛ کوهی از شکوه و صبر بود. فاطمه کریمی، دختر مرحوم حاج احمد کریمی، بهراحتی نمیتواند فراق پدر را باور کند: «کسی را از دست دادم که هیچ جایگزینی برایش نیست. مردی آرام و صبور بود، درد و غم در او نمیدیدیم. بعد از رفتنش هر کس را که دیدم از خیروبرکت پدر گفت. شوخطبع بود. همین اواخر هرگاه به عیادتش در بیمارستان میرفتیم میخندید. یکبار فیلمی از بیمارستان برایمان فرستاد تا از احوالش برایمان بگوید، حرفهایش را شروع نکرده ما را به حمایت از ولایتفقیه توصیه کرد؛ چیزی که خودش بسیار به آن ایمان داشت. بعد از آن به حجاب تأکید داشت. میگفت دوست ندارم کسی در نسل من بیحجاب باشد. براین نکته تأکید داشت و برایش هم تلاش میکرد. با رفتار و کردارش دختران را به رعایت حجاب تشویق میکرد. مریض که شد برایمان باورپذیر نبود. از وقتیکه یادم میآید پدر اهل ورزش صبحگاهی بود. هرروز نیم ساعت حتماً ورزش میکرد. هیچوقت هم فراموش نمیکرد. در غذا خوردن و سبک زندگی به رعایت اعتدال تأکید داشت. متأسفانه بیماری او ما را غافلگیر کرد. ایشان اصلاً سابقه بیماری نداشت. بهگفته پزشکشان، سرطان ایشان از نوع بسیار نادری بود که بدون هیچ پیشزمینهای کل بدن را درگیر کرد و ظرف مدت کوتاهی از میان ما رفت. روزی برای عیادت رفته بودم. قرار بود از استخوانشان آزمایشی بگیرند. وارد اتاق که شدم دیدم قفسه سینهشان سوراخ است و از آن خون میآید. چهرهشان زرد شده بود، ولی باز میخندید. گفتم پدرجان، با این حال هم میخندید؟ گفت: چه کنم؟ بهجز صبر هم کاری میتوان کرد؟ پرستار میگفت: گرفتن این آزمایش بسیار دردناک است. ایشان حین انجام آزمایش فقط قرآن میخواند.
هرروز در بستر بیماری پیگیر اوضاع غزه بود. در همان تخت بیمارستان هم به امور مردم میپرداخت. پدر ناباورانه همه را ترک کرد.»