• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 15 فروردین 1402
کد مطلب : 188373
+
-

گفت‌وگو با همسر جهادگر آسمانی روح‌الله حیدری

حواسش به آبروی دیگران بود

حواسش به آبروی دیگران بود

روح‌الله حیدری؛ جهادگری بود کوشا و بی‌ادعا. اخلاص عملش هنوز ذکر زبان کسانی است که با او در یک مسیر قدم برمی‌داشتند. از کمک به پیرزن همسایه تا یاری زلزله‌زده‌ها و سیل‌زده‌ها هر کاری می‌توانست انجام می‌داد. بیش از هر چیز به رضای خدا فکر می‌کرد و آن را در رضایت مردم می‌دید. حیدری از نیروهای سپاه پاسداران بود که در کنار فعالیت‌های نظامی اوقات فراغتش را با کمک به دیگران سپری می‌کرد. سرانجام در همین راه هم جان خود را فدا کرد. او در یکی از سفرهایی که به کرمانشاه داشت بیمارشد و در تیرماه سال 1401به دیار باقی شتافت.

چند ماهی از آسمانی شدن روح‌الله حیدری می‌گذرد. چند ماهی که برای مهدیه کریمی، همسرش بیش از یک قرن گذشته است. رفتن او برای کریمی به کابوسی می‌ماند که هنوز باورش نکرده است. حق هم دارد. روح‌الله برای او رفیق وفاداری بود که در همه جا و همه وقت پا به پایش می‌آمد و همراهی‌اش می‌کرد. مهدیه‌کریمی، همسر  روح‌الله معتقد است بهترین روزهای زندگی‌اش را با او گذرانده و می‌گوید: «19سال با هم زندگی کردیم و در این مدت حتی یک‌بار هم با صدای بلند با من صحبت نکرد. زندگی‌ام شاید مرفه نبود اما ایده‌آل بود. بهترین خاطرات خوش عمرم مربوط به زمانی است که در کنار روح‌الله بودم. او مردی بود با تقوا و مخلص که مصداقش را کمتر در جامعه فعلی می‌توان پیدا کرد. روح‌الله برای خدا زندگی می‌کرد. عاشق خدا بود.» کریمی شب و روزش را با یاد همسر مرحومش سپری می‌کند. با فکر او می‌نشیند، با یاد او کار می‌کند و با عشق به او فرزندانش را تربیت می‌کند.  

سرهنگ حیدری در خدمت مردم!
حیدری سال 1359در دلیجان استان مرکزی به دنیا آمد. او بعد از پایان تحصیلات دبیرستان وارد نیروی سپاه شد. از 11سال پیش هم فعالیت جدی در امور جهادی داشت. سرهنگ حیدری، فرمانده گردان امام سجاد(ع) نیروی زمینی بود. او مرتب به ماموریت‌های جهادی می‌رفت و همه توانش را به‌کار می‌گرفت تا بتواند قدمی برای رفاه مردم روستا بردارد. روستاهایی دورافتاده که از داشتن کمترین امکانات زندگی بی‌بهره بودند. گاهی نیروهای زیردستش هم همراهی‌اش می‌کردند. حسن خلق او در کار باعث شده بود افراد زیادی ترغیب به کارهای جهادی شوند. همسرش از زمان‌هایی می‌گوید که روح‌الله برای ماموریت می‌رفت درصورتی که خانواده بیشتر به حضورش نیاز داشتند. کریمی می‌گوید: «چند باری که سیل آمد ایام نوروز بود. او ما را گذاشت و رفت. می‌گفت شما دوروبرتان اقوام و فامیل هستند. من باید به کمک کسانی بروم که همه هست و نیست‌شان زیر آب رفته است. حتی یک‌بار که به ماموریت جهادی رفت من مبتلا به کرونا بودم.»

شهیدانه زندگی کرد و شهیدانه رفت
رد پای حیدری را در منطقه سی‌سخت هم می‌توان دید. چقدر کمک مومنانه با خود به آنجا برد. بخشی را خودش تهیه کرد و بخشی را با حمایت خیرین. همسرش می‌گوید: «روح‌الله حواسش به آبروی دیگران بود. اینکه سفره کسی خالی نباشد. مردی به‌دلیل نداری نزد خانواده‌اش شرمنده نشود. در همسایگی‌مان خانم سالمندی زندگی می‌کرد که قادر به انجام کارهای خانه‌اش نبود. با هزینه خودش خانه او را بازسازی می‌کرد. بنایی‌اش خوب بود. یا اینکه به روستاهای اطراف دلیجان می‌رفت تا خواسته و نیاز روستاییان را اجابت کند. بار آخر هم برای انجام کاری به کرمانشاه رفت. در آنجا بیمار شد و وقتی به دلیجان برگشت حال خوشی نداشت. همسرش او را به بیمارستان رساند تا شاید پزشکان کاری کنند از درد و ناراحتی‌اش کم شود اما همان شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت و آسمانی شد. همسرش به حس مسئولیت زنده‌یاد حیدری اشاره می‌کند: «روح‌الله به فکر همه بود جز خودش. فوق‌العاده خانواده دوست و مقید. از ماموریت که می‌آمد وقتش را با ما پر می‌کرد. سعی می‌کرد جبران چند روز نبودنش بکند. با بچه‌ها بازی می‌کرد. به درسشان می‌رسید. خرید خانه را انجام می‌داد. او حتی وقتی نبود هم به ما فکر می‌کرد. گاهی از همان راه دور به رستوران سر خیابان تلفن می‌کرد و سفارش غذا می‌داد تا برای ما بیاورند. به من می‌گفت نمی‌خواهم خسته شوی. بچه‌ها به اندازه کافی مسئولیت دارند. شهیدانه زندگی کرد و شهیدانه از دنیا رفت.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید