برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آب دهنش راه افتاده: به هوس افتاده، اشتهایش تحریک شده (آب از لب و لوچهاش راه افتاده).
آبشان تو یک جوی نرفتن: اختلاف داشتن، سازش نکردن.
ابو قراضه: اتومبیل، موتورسیکلت و دوچرخه کهنه و زپرتی.
ابول جغجغه: وراج، کسی که مانع سخن گفتن دیگران میشود.
باب شدن: رسم شدن، رایج شدن، همهگیر شدن، متداول شدن.
با جربزه: با دل و جرئت، نترس، قویدل، با شهامت.
پاخور: قالی، قالیچه و گلیمی که زیر پا انداخته میشود.
پادرمیانی: میانجیگری، وساطت، کدخدامنشی، ریشسفیدی و دخالت کردن دوستانه.
تا تنور داغ است: گرماگرم، فوراً، بیدرنگ.
تاتی کردن: قدم زدن کودک نوپا.
جاجا: لفظی که برای به لانه راندن مرغ و خروس و کبوترها بر زبان میآورند.
جاخالی دادن: میدان را خالی کردن، خود را کنار کشیدن، تن به کار ندادن.
چارچوق: اسکلت، بدنه، استخوانبندی، چهارچوب.
چارنعل: تاخت با شتاب، تاخت و تاز با سرعت.
حاجیته: منم، خودمم.
حاضر یراق: آماده حرکت و قبراق، منتظر حرکت و انجام کار.
خاک و خل: گرد و غبار، خاک و خاشاک.
خاله خوش وعده: بدون دعوت و اجازه قبلی به خانه کسی رفتن، سرزده وارد شدن و به مهمانی رفتن.
چهار شنبه 6 تیر 1397
کد مطلب :
21210
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/vmXg
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved