80سال پس از تولد 69سالگی «وینستون چرچیل» در تهران
جشنِ نوشین!
حمیدرضا محمدی
بعضی اتفاقها فقط یکبار به وقوع میپیوندند و از بس خاص هستند، رخدادنشان در حافظه تاریخ باقی میماند. در تاریخ ایران معاصر، حضور 2 رهبر سیاسی در مناسبتی ویژه بایگانی شده است؛ یکیشان حضور جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا در شب سال نوی میلادی (شنبه، دهم دی١٣۵۶) در تهران بود؛ شبی که او ترجیح داد سال١٩٧٨ را بهجای کاخ سفید، در کاخ نیاوران آغار کند.
دیگر واقعه خاص از این دست، جشن تولد ۶٩سالگی وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا در ایران، آن هم در سفارت شوروی در تهران و به میزبانی ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی و با حضور فرانکلین روزولت، رئیسجمهور آمریکا درست ٨٠سال پیش در چنینروزی (سهشنبه، هشتم آذر 1322 ، سیاُم نوامبر 1943) بود. جلسه ای در میان هایوهوی جنگ جهانی دوم برای تعیین تکلیف سرنوشت و سرانجام نبرد که بیاشراف و بیاطلاع دولت ایران از یکشنبه، ششم تا چهارشنبه، نهمآذر١٣٢٢ (٢٨دسامبر تا اول دسامبر١٩۴٣) برگزار شد و به «کنفرانس تهران» (Tehran Conference) مشهور شد؛ نشستی که سهجانبه منعقد شد و کشور میزبان تنها یکیدو روز قبل از آن مطلع و خبر آن البته 3 روز پس از پایان آن یعنی در 12آذر در مطبوعات بازتاب یافت. سرانی که آمدند و رفتند و جز استالین که حاضر شد مشروط بر حضور گارد حفاظت شخصیاش، با شاهِ ٢۴ساله در کاخ سعدآباد دیدار کند، بقیه او را در سفارت شوروی ملاقات کردند؛ روزولت با او گپوگفتی کوتاه داشت اما چرچیل تنها به خوشوبشی بسنده کرد و رفت، چنانکه حسین فردوست نوشت: «سفیر [شوروی] به [مورخالدوله] سپهر گفت: «به شاه اطلاع دهید که آماده پذیرایی باشد.»... او فوقالعاده خوشحال شد و گفت: «این مهمترین ملاقات من است.»... محمدرضا همیشه این محبت استالین را بهخاطر داشت، اما این ملاقات اثری در خروج بموقع نیروهای شوروی از ایران نداشت!» چنانکه سیدحسن تقیزاده نیز در «خاطرات توفانی» خود نگاشت: «خیابان فردوسی را آدم گذاشتند شاه خواست با آنها ملاقات کند وقتی به آنجا رفت صندلی گذاشتند، در بیرون منتظر ماند. مرحوم [حسین] علاء، وزیر دربار و [علی] سهیلی، وزیر امور خارجه بود[ند]... شاه خیلیعصبانی شد و به سهیلی هزارفحش داد که اینها آبروی مرا بردند.» اما به افتخار این حضور بیاجازه، بهار یکسال بعد، 3معبر پایتخت به نامشان زده شد؛ خیابان 17دی بهنام روزولت (شهید مفتحِ کنونی)، خیابان قوام بهنام استالین، و بعدتر تنها بخش شمالی آن (میرزا کوچکخانِ کنونی) و خیابان امینالسلطان بهنام چرچیل (نوفللوشاتوی کنونی).
با همه این اوصاف و بههیچ انگاشتهشدن حرمت دولت و ملت ایران، این گردهمایی، هم فرشش ایرانی بود؛ همان فرشی که بر ایوان ورودی عمارت پارک اتابک یا همان سفارت شوروی زیر پا انداختند و آن عکسهای مشهور سه نفره را گرفتند، و هم کیک تولدش ایرانی بود؛ کیکی که با سفارش مدیر تشریفات سفارت انگلیس در تهران، از قنادی نوشین، مهیاکننده کیک تولد شاه در زمان ولیعهدیاش، بهمدیریت آندریک کوچیکیانی و خواهرش، از ارامنه تهران واقع در چهارراه مخبرالدوله نبش کوچه نوشین - که در سال 1389برای همیشه تعطیل شد و بهجایش لباسفروشی آغاز به کار کرد - تهیه شد اگرچه مولود خود از آن کیک نخورد!
دست آخر، 4سال کشاکش و کشمکش که تمام شد و همین 3نفر به مطامع و منافعشان دست یازیدند، ایران را «پلِ پیروزی» (The Bridge of Victory) لقب دادند اما آنچه برای مردم اینسرزمین ماند چیزی جز قحطی، بیماری و خرابی و در یککلمه، «شکست» نبود.