نابودگر دنیاها
«اپنهایمر» برشی از زندگی جی. رابرت اپنهایمر پدر بمب اتم، به روایت کریستوفر نولان است
ندا زندی
کریستوفر نولان 3سال پس از «تنت» (2020) که نه در گیشه زیاد موفق بود و نه اجماع منتقدان در تحسین فیلم را بهدست آورد، با تریلر حماسی زندگینامهای «اپنهایمر» بازگشت موفقی به پرده سینما داشته است. «اپنهایمر» شاید در نگاه اول از کارهای قبلی نولان، حتی «تنت» که شکستی در کارنامه حرفهای او محسوب میشود، جمعوجورتر و کمتر جاهطلبانه باشد اما واقعیت این است که هنوز مؤلفههای اصلی سینمای نولان را میتوان در آن پیدا کرد. فیلم از نظر زمانی، مثل اغلب کارهای نولان، روال خطی ندارد و دو خط زمانی را پی میگیرد. از حیث بصری نیز تأکید بر فضاهای شهری، مردان کتشلواری، استفاده بیانگرانه از رنگ، صحنههای گفتوگو در اندازه نمای نزدیک با عمق میدان کم (پسزمینه غیرفوکوس)، نورپردازی مستندگونه، فیلمبرداری در مکانهای واقعی به جای استودیو و دوربین روی دست در آخرین ساخته نولان به چشم میخورد. تدوین در روایت به کمک بیان درونیات و افکار و احساسات شخصیت اصلی، یعنی جِی، رابرت اپنهایمر، آمده و موسیقی نیز به تقویت فضا یاری رسانده است. با همه اینها «اپنهایمر» شاید همه نولانبازها را که همیشه از نولان توقع «شوالیه شب»، «میانستارهای» یا «تلقین» دارند کاملا راضی نکند، خصوصا که فیلم پر از صحنههای گفتوگوهای طولانی تخصصی درباره علم فیزیک است. با این حال، «اپنهایمر» به لطف کارگردانی نولان و گروه بازیگران و سایر عواملش فیلمی دیدنی شده که از جایگاه ویژهای در کارنامه نولان برخوردار است.
داستان از چه قرار است؟
در طول جنگ جهانی دوم، ژنرال لسلی گرووز جونیور (مت دیمون)، فیزیکدان جِی. رابرت اوپنهایمر (کیلین مورفی) را برای کار روی پروژه فوق سری منهتن استخدام میکند. اوپنهایمر و گروهی از دانشمندان سالها وقت خود را صرف توسعه و طراحی بمب اتمی میکنند. کار آنها در 16ژوئیه 1945زمانی که شاهد نخستین انفجار هستهای در جهان بودند، به ثمر مینشیند و مسیر تاریخ برای همیشه تغییر میکند. فیلم، زندگی جِی. رابرت اوپنهایمر را از دوران دانشگاه تا پس از جنگ جهانی دوم روایت میکند و شخصیتهای مختلفی را که در زندگی حرفهای و شخصی اپنهایمر با او در ارتباط هستند به تصویر میکشد.
فیلمنامهای روی کاغذ سرخ
«اپنهایمر» پرفروشترین فیلمی بوده که هرگز به رتبه اول «باکس آفیس» نرسیده است.
«اپنهایمر» در آمریکا درجه R گرفت که یعنی هر فرد زیر 17سال باید به همراه فردی بزرگسال فیلم را ببیند. از زمان «بیخوابی» (2002) این نخستین فیلم نولان است که درجهR میگیرد. در برخی کشورها، افراد زیر 15سال اجازه تماشای این فیلم را نداشتند.
در خاورمیانه، جنوب و جنوب شرق آسیا نسخهای از فیلم عرضه شد که استودیوی یونیورسال در صحنهای از فیلم با استفاده از تصاویر کامپیوتری به یکی از بازیگران لباس سیاه پوشانده بود.
«من مرگ شدم، نابودگر دنیاها.» دیالوگ مشهوری از فیلم است که از «بهاگاواد گیتا» کتاب مقدس ۷۰۰ بیتی هندو گرفته شده است. اپنهایمر به تعالیم هندوئیسم علاقه داشت.
«اوپنهایمر» طولانیترین فیلمی است که نولان در طول ۲۵ سال فعالیت حرفهای خود کارگردانی کرده است.
در این فیلم از جلوههای کامپیوتری (CGI) استفاده نشده و انفجار عظیم آن با استفاده از جلوههای بصری (VFX) ساخته شده است.
فیلمنامه «اپنهایمر» روی کاغذ قرمز چاپ شده بود تا بازیگران با خواندنش تجربه عجیب و سرگیجهآوری داشته باشند.
اتحاد کارگردانان بزرگ سینما در حمایت از اپنهایمر
یکی از اتفاقات مهمی که «اپنهایمر» به همراه «باربی» رقم زد، ایجاد اتحادی از کارگردانان بزرگ سینما در حمایت از این دو فیلم در برابر باشگاه فیلمهای ابرقهرمانی و بلاک باسترها بود که در دو دهه اخیر نبض گیشه را در اختیار داشتهاند.
فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان «پدرخوانده» که خودش مشغول ساخت فیلم آخرش «مگاپلیس» است، وقتی درباره این دو فیلم از او پرسیدند، خوشحالیاش را از موفقیت آنها پنهان نکرد و گفت: «اگرچه هنوز فرصت دیدن این دو فیلم را نداشتهام، اما اینکه آدمهای زیادی برای تماشای آنها به سالنهای بزرگ سینما میروند و این دو فیلم نه ادامهای بر فیلم قبلی و نه پیشدرآمدی برای فیلم بعدی هستند و عددی [که نشاندهنده جایگاه آنها در یک فرنچایز باشد] به آنها الصاق نشده و واقعا یگانهاند، بهمعنای پیروزی سینماست.»
مارتین اسکورسیزی نیز که خودش «قاتلانماه کامل» را بر پرده سینما دارد، درباره «باربنهایمر» گفت: «فکر میکنم ترکیب «اوپنهایمر» و «باربی» چیز خاصی شد. هر چند از کلمه «باربنهایمر» متنفرم، اما شبیه یک توفان تمامعیار بود. در زمان مناسب آمد و مهمتر از همه اینکه مردم برای تماشای این ۲ فیلم به سینما رفتند. فکر میکنم فوقالعاده بود. خودم هنوز این ۲ فیلم را ندیدهام، اما شیفته کار کریس نولان هستم. باید یادآوری کنم که مارگو رابی هم کارش را با من از «گرگ وال استریت» شروع کرد. رودریگو پریئتو پس از فیلمبرداری «قاتلانماه کامل» برای فیلمبرداری «باربی» رفت. بنابراین همهچیز در خانواده میگذرد (میخندد). اینکه فیلمی کاملا سرگرمکننده با رنگهای کاملا روشن و فیلمی با چنین شدت و قدرت و تقریبا درباره خطر پایان تمدن ما ـ که کاملا با هم متفاوت هستند ـ در کنار هم جلو بروند، عالی است. این امید ظهور یک سینمای متفاوت است؛ سینمایی متفاوت با آنچه در ۲۰سال اخیر بود... .»
منتقدان درباره اپنهایمر چه گفتند؟
پیتر بردشاو از گاردین: این بیگبنگ است و هیچکس نمیتوانست آن را بزرگتر یا مهیبتر از نولان به تصویر بکشد. او این کار را انجام میدهد بیآنکه فیلم را به یک بدلکاری اکشن تبدیل کند. اگرچه فیلم، با همه جسارت و جاهطلبیاش، هرگز مشکل ابهام خود را حل نمیکند؛ این درام طولانیمدت را با عذاب اپنهایمر نابغه پر میکند، اما از نمایش آنچه بر ژاپنیها و مردم هیروشیما و ناکازاکی گذشته امتناع میورزد. کیلیان مورفی شباهتی بسیار ترسناک به اپنهایمر دارد که در بهتصویرکشیدن حس تنهایی و زندان عاطفی بسیار خوب عمل کرده است. فیلم ایراد دارد اما شگفتانگیز است.
آن هورنادی از واشینگتن پست: نولان در اوج قله قدرتش ایستاده و از مهارتهای خود نه فقط برای سرگرمی و شگفتی، بلکه برای بردن مخاطب به فصلی از تاریخ استفاده میکند که شاید ظاهرا خیلی از آن گذشته، اما او کاری میکند که فکر کنیم همهچیز همین دیروز اتفاق افتاده است. او اثری بسیار زیبا، بسیار لذتبخش و کاملا تماشایی ساخته است.
رابی کالین از تلگراف: پرتره نولان از پدر بمب هستهای یک پیروزی است، مثل اینکه شاهد شکافتهشدن خود تاریخ باشیم. اپنهایمر فیلمی است که همزمان در صمیمیترین و کیهانیترین مقیاسها کار میکند. هم یک ترن هوایی پرسرعت است و یک پرتره معنوی تکاندهنده؛ اثری تاریخی غالباً با تفکر کلاسیک که فقط نولان میتوانست آن را بسازد. مورفی چهل و هفت ساله در نقش اپنهایمر از اوایل بیست سالگی تا اواخر پنجاه سالگی، بهترین بازی زندگیاش را به نمایش گذاشته است.
استفان زاکارک از تایم: نولان داستان اپنهایمر را شبیهشــــعر حـماسی شکل میدهد و نهتنها بر مشـهورترین دستاورد او، بـلکه بر هر چیزی که پس از آن برای او اتفاق افـتاد تمرکز میکند. نولان شاید حتی بیشتر به اپنهایمر بهعنوان یک میهنپرست پیچیده و پـرسشگر علاقه دارد.