بدن رسانهای؛ تجلی زوال ارزشهای رسمی
گلنار گشنیزجانی/ پژوهشگر ارتباطا ت اجتماعی
ایستادهام وسط باشگاه، روبهروی آینه و خیره شدهام به بازوهایی که هر چه تلاش میکنم نه حجمی میگیرند و نه توان درافتادن با وزنههای سنگینتر را دارند. بیآنکه بخواهم نگاهم سرمیخورد روی صفحه موبایل همباشگاهیام، صفحه اینستاگرامش پر شده از عکسهای کاربرانی با بدنهایی ورزیده... آه پرسوز دختر اجازه نمیدهد این ماجرا در ذهنم تمام شود. احتمالا در نظر او هم مانند بسیاری از دختران و پسرانی که این روزها برای استفاده از تردمیل و باقی دستگاهها صف میکشند، اینستاگرام مرجعی است برای تعریف آنچه بدن ایدهآل میپندارند. تصویری که از بدن ایدهآل در این شبکه اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود معبودی است که هزاران نفر را مجذوب خود میکند.
اما به نظر نمیرسد ارتباط میان بدن و اینستاگرام تنها به اثرگذاری این رسانه بر شکلگیری معیارهای اندام بینقص و رویایی منتهی شود. آنچه این شبکه اجتماعی مجازی را به بستری یگانه بدل میکند سهیمشدن عده زیادی از به حاشیهراندهشدههای فرهنگی و اجتماعی در کسب شهرت و توجه به واسطه یکی از اصلیترین مولفههای هویتبخش یعنی بدن است که اگر نبود حیات این جهانی و فیزیکی ما معنا نمییافت. به همینخاطر، بیراه نیست اگر اینستاگرام را همان «صحنه نمایش» گافمن فرض کنیم که کاربران با هر تیپ بدنی، خواه اغواگر باشد و خواه زیباشناختی فرصتی برای بازنمود پیدا میکنند.
در اینستاگرام با زنان، مردانی مواجه هستیم که با ظاهر انتخابی خود و نه شکل و شمایل مطلوب گفتمان رسمی مقابل دوربین میایستند و آنچه را که «سرمایه جسمانی» خود میدانند با دیگران به اشتراک میگذارند. بدنی که تا دیروز فرصتی برای عیان شدن نداشت این روزها و به وسیله شبکههای اجتماعی مجازی میتواند در داشتن حق و سهمی از تصویر با دیگران رقابت کند. آنچه امروز در میدان رقابتی اینستاگرام حیات پیدا کرده است و برای کاربران «تایید اجتماعی» به همراه میآورد بدن رسانهای است که گاه حتی ویژگیهایی متفاوت و متناقض با بدن واقعی دارد. شناخت ویژگیهای این بدن از آن حیث دشوار است که بهصورت همزمان مجازهای کثیری از بدن رسانهای در دنیای شبکههای اجتماعی زاده میشود. با وجود این، نباید چنین تصور شود که بدن رسانهای پدیدهای است تماما با ویژگیهای «تنیافته» و صورتهایی با آرایشهای اغراقآمیز. امکانات فناورانه این شبکه اجتماعی در کنار کارکردهای فراشخصی آن عاملیت افراد را افزایش داده است؛ بدین معنا که کاربران اختیار دارند با دستکاری بدن خود که این بار نه از جنس عملهای زیبایی، تتو و پیرسینگ بلکه از جنس هنر بدن و هنر دیجیتال است به تعریف شخصی از آن برسند. آنچه از درون این فرایند برمیآید تبدیل شدن بدن رسانهای به امکانی برای خودابداعی و ساختارشکنی است.
در واقع، بدن در اینستاگرام نهتنها فرصتی است برای افزایش امکان دیده شدن و کسب سرمایه جسمانی و منزلت، بلکه امکانی است برای رهاشدن از پیله اجتماعی که در محیط واقعی به کاربران تحمیل میشود و اعتراض نسبت به ساختاری که آنها را مجبور به یک شکل از بودن و حضور میکند.
اگر کمی دقیقتر میان انبوه صفحاتی که وجه اغواگر، ورزیده یا حتی اجتماعی بدن را به نمایش میگذارند جستوجو کنیم کاربرانی را پیدا خواهیم کرد که با هنجارشکنی، تعریفی دیگر از «تنیافتگی» ارائه میدهند.افزون بر این، تلاش برای شکستن کلیشههای جنسیتی که به بدنهای زنانه و مردانه نسبت داده میشود دیگر ویژگی زیست در این فضای جدید است. بهنظر میرسد جلوتر از جریاناتی که در دنیای واقعی اتفاق میافتد بدن رسانهای در دورانی که رسانههای اجتماعی قویتر از رقبای قدیمی خود بر تارک جهان ایستادهاند راه دمکراتیزهشدن را طی کرده است.