حقایقی درباره سلسله مراتب و آزمونهای جالب و عجیب و غریب ورود به جرگه لوطیهای تهران دیروز
مرامنامه نانوشته داشها و باباشملها
جماعت لوطیها برای خود مرامنامهای نانوشته مبتنی بر نکات اخلاقی و انسانی داشتند. در تهران قدیم، لاتهایی که توبه میکردند و تغییر و تحولی در زندگیشان ایجاد میشد نیز با بازگشت به مرام لوطیگری، خود را ملزم به رعایت این موازین، اصول فتوت و جوانمردی میدانستند. در ادامه به جالبترین نکات از مرام، مسلک، سلسله مراتب لوطیها و آداب و آزمونهای جالب و عجیب و غریب ورود به این جرگه پرداختهایم.
استجابت دعای لوطی دلشکسته
تنبکش را بهدست گرفته بود و در بازارچه میچرخید و گریهکنان میخواند:« نمنم باران به میخواران خوش است/ رحمت حق بر گنهکاران خوش است.»
بیدرنگ باران شروع به باریدن کرد و مردم کوچه و بازار که از قحطی بیتاب شده بودند و قصد نماز باران کرده بودند، هاج و واج لوطیصالح را نگاه میکردند. آنچه خواندید نقلی مشهور است. اما تعجب مردم بیشتر از چه بود؟ میگویند لوطیصالح اهل خلاف بود. پایش به دربار آقا محمدخان قاجار باز شده بود و گویی جاسوس دربارش هم بود. همنشینی با آقامحمدخان و درباریان از او مردی زورگو ساخته بود. هرچند دستمزد خوبی از این خوشخدمتی نگرفت و در مجلسی که شاه نشسته بود بعد از شوخی درباره برادر آقامحمدخان مورد غضب شاه قرار گرفت و قرار شد غرامت بدهد. لوطیصالح پول را داد، ولی شاه گفت دماغش را ببرند. خلاصه که دماغ لوطیصالح بریده میشود و شاه به تمسخر به او خطاب میکند که برود در جوار حرم یک معصوم بست بنشیند. او هم که نمیخواهد دوباره مورد غضب شاه قاجار قرار بگیرد چنین میکند. رفتارهای صالح بالا و پایین زیاد داشت. یک روز خوب بود و روز دیگر زور میگفت. پرخاشگری میکرد و بد و بیراه از زبانش جاری میشد. گاهی هم سر عقل بود و دستگیر اهل محل میشد. روزی او در حالت از خود بیخودی از کوچهای میگذشت که اهل منبری را دید. گفت تا برایش روضه بخواند. مرد راضی نشد و لوطی خودش روضه امام حسین(ع) خواند و بعد هم هایهای گریه کرد. نقل است که بعد از آن، از دنیا میرود. کوچهای که او در آنجا خانه داشت همچنان وجود دارد و به نام گذر لوطیصالح مشهور است.