تربیت انقلابی
حسین کاظمزاده ؛ پژوهشگر
برای شناخت یک شخصیت طرق مختلفی وجود دارد که از آن میتوان به کانون شخصیت یک فرد نزدیک شد. در مورد مرحوم علامه طباطبایی بهرغم برخی نظرات، بهمعنای واقعی کلمه همراه و پشتیبان انقلاب اسلامی ایران بوده است و میتوان طیفبندی شخصیتهای معاصر ایشان را انقلابی محسوب کنیم. البته این نکته قابلانکار نیست که ظهور و بروز این نکته در زندگی ایشان به قوت و شدت حضرت امام(ره) و حتی برخی از شاگردان ایشان هم نیست و اساسا بهنظر میرسد که مرحوم علامه خود را در موضع رهبری جامعه قرار ندادند و سعی کردند با برخی فعالیتهای دیگر از نهضت امام خمینی (ره)، پشتیبانیهای اساسی کنند.
در ادامه برشهایی از زندگی آن مرحوم که شاهد بر این مطلب است، آورده میشود.
یکی از راههای شناخت یک شخصیت توجه به طیف شاگردان آن شخص است. در مورد مرحوم علامه باید گفت اکثر شاگردان ایشان ردای سیاست بر تن کردهاند و از مهمترین حامیان و شکلدهندگان نهضت حضرت امام شدند؛ از مقطع شکلگیری نظام جمهوری اسلامی تا حال حاضر.
آقایان مرتضی مطهری، سیدعلی خامنهای، ابراهیم امینی، حسینعلی منتظری، محمدحسینی بهشتی، محمدتقی مصباح یزدی، عبدالکریم موسویاردبیلی، ناصر مکارمشیرازی، محمدجواد باهنر، محمد مفتح، صادق خلخالی، محمد محمدیگیلانی، موسی شبیریزنجانی، جعفر سبحانی، حسن حسنزادهآملی، عبدالله جوادی آملی، محمد امامیکاشانی، حسن طاهری خرمآبادی، محمدفاضللنکرانی، محمد مومن، حسین نوریهمدانی، ابوالقاسم خزعلی، محمدرضا مهدویکنی، علی نهاوندی حیدری و دهها شاگرد دیگر ایشان در جای جای نظام سیاسی ایران قرار گرفتند. بیان خدمات تکتک این اسامی به انقلاب اسلامی خود مثنوی هفتادمن خواهد شد.
فرزند ارشد حضرت امام، سیدمصطفی خمینی و رئیس اسبق مجلس اعلای شیعیان لبنان امام موسی صدر نیز در پای مکتب او رشد یافته بودند. دادستان اسبق کل کشور علی قدوسی نیز داماد و یکی از شاگردان او بهحساب میآمد.
فلسطین
درباره مسائل جهان اسلام ازجمله مسئله فلسطین جناب علامه همواره فعال بود و حتی در مورد لزوم کمک به مردم فلسطین ایشان اعلامیهای را همراه شهید مطهری و مرحوم آیتالله سیدابوالفضل موسویزنجانی منتشر ساخت که در آن ضمن افتتاح حساب بانکی در بانکهای ملی، صادرات و بازرگانی، مردم را به یاری مردم ستمدیده فلسطین فراخوانده بود.
علامه از فعالیت دکتر سیدحسین نصر هم دلخوشی نداشت: «تنها کسی که از این کار من (همراهی نصر با فعالیتهای فرهنگی فرح دیبا) راضی نبود، علامه طباطبایی بود که او در واقع از اوضاع حاکم بر ایران در آن زمان یکسره ناراضی بود. ایشان نگران من بودند و گفتند مشعل آموزشهای اسلامی در دستان شماست و باید که خیلی مراقب خودتان باشید؛ بسیار مراقب باشید.»
از شاه و رژیمش منزجر بودند یکبار به ایشان گفته شد شاه تصمیم گرفته به شما دکترای فلسفه بدهد. ایشان بسیار غمگین و ناراحت شدند و اعلام کردند که به هیچوجه چنین چیزی را نخواهند پذیرفت. افراد بسیاری ازجمله رئیس وقت دانشکده الهیات نزد ایشان آمده و اصرار کردند که مدرک را قبول کنید وگرنه شاه خشمگین میشود... ، اما علامه فرمودند: از شاه ترسی ندارم حاضر به پذیرفتن آن مدرک نیستم.
استاد سیدمحمدباقر موسوی همدانی(ره) گفته است علامه طباطبایی به قدری از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی شادمان بود که نمیتوانست از اظهار آن خودداری کند. روزی به من فرمود دلم میخواهد رژه ارتشیها را در برابر امام ببینم عرض کردم هماکنون آنان در کوچه هستند و چند لحظه دیگر برنامهشان آغاز میشود. بلند شوید تا دم در از نزدیک مشاهده کنید. عبا را بر دوش گرفتند که ناگهان صدای موزیک ارتشیان برخاست.
آمدیم پشت درب منزل و چون من درب را گشودم ایشان محو تماشای رژه نیروهای نظامی از برابر امام شدند و مکرر با هیجان میفرمودند: چقدر جالب است.
ایشان آیتالله خمینی، استاد من هستند
علامه طباطبایی با امامخمینی از قدیم روابط دوستانه داشت و برای ایشان احترام قائل بود و با پیروزی انقلاب اسلامی امام امت را بهعنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر کبیر نهضت اسلامی ایران قبول داشت و همواره این اصل را مایه سعادت، سیادت و عزت مسلمانان میدانست. این رابطه صمیمی را رهبر انقلاب روایت جذابی از آن دارند: «یک وقتی علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی ـ پیرمرد ملایی بود ـ جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است. شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خواندهام؛ المیزان را خواندهام. آقای خمینی هم آدمی که دستپاچه شود یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه میکند، نبود واقعاً؛ مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش میکرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان. دید که علامه سمنانی دارد اشتباه میکند؛ برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند.»
امام بر ملکوت مسلط است
آیتالله احمدیمیانجی در خاطرات خویش چنین میگویند: «علامه طباطبایی پس از قیام امامخمینی در برابر ستم و استکبار گفت ایشان خیلی قاطع کلام خود را بر زبان جاری مینماید. فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امامخمینی تردید داشت. یکبار که علامه به زیارت بارگاه قدسرضوی آمد درباره امام از وی سؤالاتی نمود. علامه در جواب آن مرد گفت امام بر ملکوت مسلط است.»
هر چه از دوست رسد، نیکوست
وقتی امام به قم عزیمت کرد و در کوچه علامه طباطبایی سکونت گزید، همسایهها برای سهولت در دیدارها و ملاقاتها خانههای خود را تخلیه کردند. علامه به امام گفته بودند: «اگر لازم است ما هم چنین کنیم.» امام فرمودند: «همسایگی شما برای ما مغتنم است» و چون امام در همسایگی علامه قرار داشتند و سر و صداهای ناشی از صوت بلندگوها و همهمه مردم خیلی زیاد بود، از علامه پرسیدند: از این جهت اذیت نمیشوید؟ او لبخندی زد و گفت: هر چه از دوست رسد، نیکوست؛ درحالیکه از ناراحتی اعصاب رنج میبرد و نیاز به آرامش داشت.
حسرت به شهدا
ارادت علامه به شهدا را از این جمله میتوان فهمید که عمق نگاه ایشان، به شهید و سلوک شهدا را نشان میدهد: «راهی را که ما عمری با سختیها و ریاضتها رفتیم این جوانها و شهیدان انقلاب اسلامی در یک شب سپری کردند.»
آقای بهشتی در حال صعود است
همچنین ایشان پس از فاجعه هفتم تیر ماجرایی دارند که به این صورت نقل شده است: «پس از فاجعه هفتمتیر اطرافیان علامه بهعلت کسالت و بیماری ایشان تصمیم داشتند خبر شهادت شهید مظلوم بهشتی از شاگردان علامه طباطبایی را به ایشان نرسانند. در همان احوال یکی از اطرافیان علامه به اتاق ایشان میرود و علامه به وی میفرماید: «چه به من بگویید و چه نگویید من آقای بهشتی را میبینم که در حال صعود است.»
از مجموع شواهد بالا این مطلب روشن میشود که به فرموده شهید بزرگوار مطهری: «علامه طباطبایی رابطه عاطفی و فکری بسیار نزدیکی با امام خمینی(ره) داشتند.» و از وزنههای اساسی انقلاب اسلامی محسوب میشوند؛ هر چند بهدلایلی نحوه و میزان حضور سیاسی ایشان در برخی مقاطع قابل تأمل باشد.
روابط نزدیک میان رهبر انقلاب با علامه طباطبایی
آقای مصباح از رابطه قلبی میان مقام معظم رهبری با مرحوم علامه طباطبایی خاطره جالبی دارند:
ایشان نقل کردند که رهبر معظم انقلاب فرمودند شبی نیست که سوره انا فتحنا را برای علامه و برادرشان نخوانم و بخوابم؛ یعنی رهبر انقلاب هر شب به یاد علامه هستند و برای ایشان قرآن میخوانند.
اما این ارادت قلبی بیدلیل نیست.
بنا بر گزارش خود رهبر انقلاب یکی از منابع اصلی برای انقلابی شدن ایشان و امثال ایشان، آثار مرحوم علامه بهخصوص المیزان است:
«علامه طباطبایی از نجف با مرحوم پدرم رفیق بودند و مشهد که میآمدند، منزل پدر ما زیاد میآمدند و بنده ایشان را زیاد آنجا میدیدم. یکبار خدمتشان عرض کردم ما انقلاب را از «المیزان» فراگرفتیم؛ چراکه تفسیر المیزان بهنحو گستردهای پر است از مباحث سیاسی و اجتماعی. اصلاً نمیشود کسی مثل علامه طباطبایی با آن دیدگاههای مطرح شده در «المیزان»، با حکومت اسلامی مخالف باشد. حق نداریم تصور کنیم که ایشان مخالف انقلاب بودند.»
رهبر انقلاب در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت علامه طباطبایی هم به مملو بودن تفسیرالمیزان از این دست مباحث سیاسی اجتماعی اشاره داشتند و این را یکی از ممیزات شخصیت و اندیشه ایشان دانستند؛ نکتهای که خود مقام معظم رهبری در کتب تفسیریای که از ایشان به چاپ رسیده، بسیار به آن اهتمام دارند؛ یعنی بعد سیاسی اجتماعی معارف و آیات قرآن.
البته رهبر انقلاب چندین سال شاگردی فلسفی و تفسیری مرحوم علامه طباطبایی را کردند و هم در درس اسفار و هم الهیات شفا ایشان شرکت منظمی داشتند. همچنین در جلسات هفتگی اصول فلسفه و روش رئالیسم حضور منظمی داشتند. علاوه بر این و در جلسات خصوصی مرحوم علامه نیز که برای افراد خاص، 2شب در هفته داشتند نیز یکی از افراد ثابت آن رهبر انقلاب بودهاند. آقای دینانی این جلسه را اینطور توضیح دادهاند:
«علامه طباطبایی علاوه بر درسهای عمومی، یک جلسه دیگری هم داشت که شرکتکنندگانش از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکرد. شبانه در خانهها برقرار میشد و نه در مدرسه. هر کسی راه نداشت. هرشب نوبت یک نفر بود از آنهایی که خانه داشتند. ما چون طلبه بودیم و خانه نداشتیم، معاف بودیم، اما آنهایی که خانه و زن و بچه داشتند، در خانهشان پذیرایی هم میکردند و چای و قهوه هم میدادند. آقای جوادیآملی بود، آقای حسنزاده آملی بود و دیگران. آیتالله خامنهای به همراه برادرشان (محمد) در این جلسات شرکت میکردند.»
به این جهت میتوان علامه طباطبایی را عقبه قرآنی و حکمی انقلاب اسلامی دانست.