ماجرای پیرمرد و باغ سبز کتاب
وارد مرکز تجاری ولنجک که میشوید، ناخودآگاه منظره یک باغ شما را بهخود جذب میکند. رنگ و لعاب و فضای دنج آن در این هیاهوی شهر وصفناشدنی است. باغی با قفسههای سبزرنگ و کتابهایی که لابهلای آن به بار نشستهاند. اینجا باغ کتاب ملک است، مرکز امانت کتاب که بهدست مردی نیکاندیش و خیرخواه راهاندازی شده است.
محمد ملک، پیرمرد پابهسنگذاشتهای است که سالهاست در محله ولنجک زندگی میکند. او که مدرک ارشدکتابداری و اطلاعرسانی دارد سالها پیش کتابفروشیاش را در این محله راهاندازی کرد؛ کتابفروشیای که پاتوق فرهنگی بسیاری از اهالی محل بود. با وجود این، او چند سالی است که کتابفروشیاش را به باغ کتاب تبدیل کرده است؛ یعنی پایگاهی برای امانت کتاب. محمد ملک به نیت دعای خیر و فاتحه و ثواب اخروی برای پدر و مادرش این کتابفروشی را به مرکز امانت کتاب تبدیل کرد تا همه بتوانند به رایگان از کتابهای این باغ کتاب بهرهمند شوند. آوازه این باغ آنقدر گسترده شده است که نهتنها مردم کتاب به امانت میگیرند بلکه بسیاری از شهروندان نیز کتابهایشان را به این باغ کتاب هدیه میکنند تا ثمرات این باغ هر روز پربارتر و ماندگارتر شود. این باغ کتاب ۵۶متری بیش از ۱۱۵ هزار جلد کتاب را به رایگان امانت میدهد.
کتابخانهای با آثار بریل و گویا
کتابخانه پارکشهر جزو قدیمیترین کتابخانههای عمومی تهران است. سال ۱۳۴۰ این کتابخانه در دفتر پارکشهر راهاندازی شد و نخستین کتابهای کودک و نوجوان که متعلق به اداره امور کودکستانهای کشور بود به این کتابخانه اهدا شد و در اختیار کودکان و نوجوانان تهرانی قرار گرفت. استقبال مردم از این کتابخانه باعث شد تا با همکاری شرکت ملی نفت ایران این کتابخانه در زمینی ۳ هزار متری در پارک شهر توسعه پیدا کند و با ۳۸۰۰ عنوان کتاب تجهیز شود.
ساختمان فعلی کتابخانه که یک اثر معماری منحصربهفرد است در آبان سال ۱۳۵۰ با طراحی مهندس هوشنگ سیحون، پدر معماری ایران، ساخته شد. کتابخانه پارکشهر در طول سالها فعالیت، میزبان چهرههای فرهنگی و هنری بیشماری بوده است. از ویژگیهای متفاوت و جذاب کتابخانه پارک شهر بازبودن مخزن کتابهاست، یعنی علاقهمندان میتوانند در لابهلای قفسهها گشتوگذار کنند و کتاب مورد علاقهشان را خودشان انتخاب کنند. بخش نابینایان کتابخانه با ۵۰۰ نسخه کتاب بریل و ۸۵۰۰ نسخه کتاب گویا گنجینهای بینظیر برای نابینایان فراهم کرده است.
شاه کتابدار و راز کلید خزانه سلطنتی
در دوران حکومت محمدشاه نامهای به او رسید تحت عنوان «مــــطالبــــه مــــواجــــب کـــــــتابـــدار». محمدشاه در پاسخ آن نوشت: کتابدار دیگر چه شغلی است که مواجب بخواهد؟ باوجوداینکه محمدشاه چندان به کتاب و امور فرهنگی علاقه نداشت در عوض ولیعهدش یعنی ناصرالدین میرزا عشق وافری به کتاب و مطالعه نشان میداد. او از پدرش، محمدشاه، خواست تا مسئولیت کتابخانه سلطنتی قاجار، واقع در کاخ گلستان را برعهدهاش بگذارد. او از همان دوران و بیشتر در دوران سلطنتش به امور کتابهای سلطنتی رسیدگی میکرد و از این لحاظ میتوان لقب «شاه کتابدار» را به او داد. ناصرالدینشاه را میتوان بنیانگذار کتابخانه سلطنتی نامید، بهخصوص که در دوران او کتابخانه سلطنتی در اوج شکوفایی و مملو از کتب تاریخی و خطی و گرانبها بود. علاقه او به امور کتابداری و کتابهایش در این حد بود که کلیدهای کتابخانه را نزد خودش نگاه میداشت.
پاتوق کتابفروشهای دورهگرد
روزگاری که کتابها خطی بودند و گران، مردم عادی دستشان به کتاب نمیرسید. با ورود نخستین دستگاه چاپ به ایران در زمان فتحعلیشاه قاجار و تأسیس چند چاپخانه در شهرهای بزرگ کشور و نیز ورود دستگاههای چاپ سربی، دسترسی به کتابها ارزانتر و برای عموم مردم آسانتر شد. از همین دوران بود که پدیده تازهای به اسم دکان کتاب یا همان کتابفروشی خودمان شکل گرفت و جالبتر اینکه بعضیها پیشه کتابفروشی دورهگرد اختیار کردند. پاتوق کتابفروشهای دورهگرد در تهران بیشتر در محدوده بازار حلبیسازها، جلوخان مسجد شاه، تیمچه حاجبالدوله، خیابان ناصریه و... بود. در بساط کتابفروشهای دورهگرد تهران همهجورکتابی پیدا میشد، اما انواع کتابهای دعا، تاریخ بیهقی، دیوان حافظ و مثنوی معنوی بیش از دیگر کتابها خواهان داشت. بیشتر کتابفروشان ثابت و دورهگرد تهران در این دوران اهل شهر خوانسار و سرشناسترینشان هم حاجملا محمدصادق و حــاجمــلامحمدباقــر خـــــــــوانســـــــــاری بودند.
ارثیه پدری روی دیوار قورخانه
کسی نمیداند چرا محمدعلی اباذری چیزی بیش از نیمقرن پیش کتابخانهای دیواری در دیوار قورخانه راهاندازی کرد. حتی پسرش، امیر اباذری، نیز دلیل این کار پدر را نمیداند. در عین حال او که بعد از فوت پدرش این ارثیه معنوی را سرپا نگاه داشته است بیشتر از هر چیز دیگری از عشق پدر به کتاب و کتابخوانی یاد میکند. او درباره پدر میگوید بااینکه سواد درستوحسابی نداشت اما بهواسطه مطالعه کتابهای همین کتابفروشی دیواری، برای خودش متفکری شده بود و از هر دری، بهخصوص تاریخ و ادبیات، سخن میگفت.
کتابفروشی دیواری خیابان خیام تنها یک کتابفروشی نیست، بلکه باگذشت بیش از نیمقرن از راهاندازی آن بیشتر اهمیت تاریخی و هویتی پیدا کرده است. کتابفروشی به دیوار متروی امامخمینی(ره) چسبیده است؛ دیواری که قبل از این متعلق به قورخانه یا همان کارخانه اسلحهسازی سلطنتی بود. بیش از ۱۵۰۰ جلد کتاب دارد و عمده کتابهای آن هم تاریخی و ادبی است.