• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
چهار شنبه 26 مهر 1402
کد مطلب : 206152
+
-

جشنواره شیخ بهایی

جایی برای شکوفایی

چشمه‌ها
جایی برای شکوفایی

سیدمحمدعلی فاطمی/ خبرنگار افتخاری، 16ساله از تهران
تا‌به‌حال به این موضوع فکر کرده‌اید که گاهی در مدرسه‌ هم می‌توانید از فضای معمول درسی خارج شوید و کار تحقیقاتی حرفه‌ای در حوزه‌ی مورد علاقه‌ی‌‌ خود را انجام دهید؟
شاید یکی از این راه‌ها، برگزاری جشنواره‌های علمی، هنری یا مهارتی در مدارس است؛ کاری که هر ساله، ما در دبیرستانمان، در قالب جشنواره‌ی «شیخ بهایی»، در پنج حوزه‌ی کامپیوتر، فیزیک (IYPT)، نانو، مهندسی انرژی و معماری انجام می‌دهیم.

برای شرکت در جشنواره شیخ‌بهایی، بچه‌ها در کلاس‌های فوق‌برنامه و جذاب، در فضایی آزمایشگاهی همراه با مربیان توانا، شرکت می‌کنند و پس از یک سال کار و تحقیق، نتایج پروژه‌ی خود را در جشنواره‌ی درون مدرسه‌ای شیخ‌بهایی، به اشتراک می‌گذارند.
در مرحله‌ی اول، بچه‌ها با ارائه‌ی پروژه‌ها به داوران متخصص خارج از مدرسه، خودشان را محک می‌زنند و در مرحله‌ی دوم، پروژه‌های برگزیده، برای عموم به نمایش در می‌آید. این تحقیق‌ها به شکل اختیاری، در تابستان هر سال هم ادامه خواهد داشت و همین اتفاق باعث می‌شود بچه‌ها بتوانند یک پروژه را به سرانجام برسانند و چندتا چندتا، از پله‌های موفقیت بالا بروند. مدرسه هم علاوه بر اعطای جایزه به پروژه‌های برگزیده، نمره‌ی مثبتی با ضریبی محدود به دانش‌آموزان شرکت‌کننده در جشنواره می‌دهد.
بخش پایانی نوزدهمین دوره‌ی این جشنواره، نیمه مهر امسال برگزار شد. فضای جشنواره، صمیمی بود. از در ورودی مدرسه که وارد می‌شدی، نوجوانانی را می‌‌دیدی که با انگیزه و انرژی، در حال ارائه‌ی نتیجه‌ی تحقیقاتشان به دوستان‌ و والدین خود بودند. در برخی غرفه‌ها، بچه‌ها نتایج تحقیقاتشان را به‌صورت قطعات تولیدی، روی میز به نمایش گذاشته بودند و نگاه‌کردن به اختراعات نوجوان هم‌سن و سال، بسیار جذاب بود. حتماً خود بچه‌ها هم از ارائه‌ی کارشان لذت می‌بردند.
آن روز با چند نفر از بچه‌ها گفت‌و‌گویی داشتم. احسان با طرح پژوهشی درباره مهندسی انرژی می‌گفت: «فضای جشنواره با توجه به سال قبل که درگیر کرونا بودیم، واقعاً جذاب و حرفه‌ای‌تر دنبال می‌شه.» محمدمهدی با طرح در حوزه پژوهش کامیپوتر هم معتقد بود این جشنواره، جای خوبی برای شکوفایی استعدادهای اوست و حتماً در دیگر مراحل زندگی او هم نقش مثبت خواهد داشت.
کیاوش‌که پژوهشی درباره IYPT انجام داده بود هم به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کرد: «ما بیش‌تر از این‌که در این جشنواره با هم رقابت کنیم، به هم در طول سال و در فضای کلاس یا حتی در ارائه‌ها کمک می‌کردیم تا همه‌ی بچه‌های کلاس یک نتیجه عالی رو داشته باشند.»
با امیرعباس طاهرنژاد، دبیر جشنواره‌ی نوزدهم و از فارغ‌التحصیلان دبیرستان هم گفت‌و‌گویی داشتم. او گفت: «این جشنواره هرسال جدا از بخش آموزشی مدرسه ارائه می‌شه که بچه‌ها بعد یک سال تحقیق در کلاس‌هاشون، میان و کارهاشون رو در کنار همدیگه به اشتراک می‌ذارن و عموم مردم از تماشای اون‌ها لذت می‌برن.»
او ادامه داد: «در روز دوم جشنواره و اختتامیه، به بهترین آثار از نظر داوران و بهترین اثر از دید بازدیدکنندگان، جوایزی هم اهدا می‌شه.»

نخستین تجربه‌ی دوچرخه سواری
هزاربار زمین‌خوردن!




آیه اسلامی/ خبرنگار افتخاری، 16ساله از تهران
دوچرخه‌ی لعنتی! چرا صاف نمی‌ری؟ مشکلت با من چیه؟ دشمنی داری؟ درحالی‌که با لباس مشکی توی پارک ایستادم و از آرنجم خون می‌آمد، زل زدم به دوچرخه. یک جوری نگاهش می‌کنم که انگار هر اتفاق بدی که تاحالا برایم افتاده، تقصیر این دوچرخه است. انگار باید جواب بدهد؛ یک جواب خوب که شامل چرق‌چرق لولاهای خسته‌اش نباشد. اما چیزی نمی‌گوید. همین‌جوری زل می‌زند به من و احساس می‌کنم می‌خواهد بگوید که تو هم دست کمی از من نداری! 16 سالت است و هنوز نمی‌توانی یک دوچرخه‌ را برانی!
به حرفی که نزده، پاسخ می‌دهم: «تقصیر من نبود که کسی به من دوچرخه‌سواری یاد نداده. تازه؛ دوچرخه‌ی زرد مزخرف بچگی‌ام هم همون روزای اول خدا بیامرز شد.» باز فکر می‌کنم که می‌گوید: «حتماً باهاش بد رفتاری کردی!» این بار دیگر تحمل نمی‌کنم و می‌گویم: «می‌دونی تنها کاری که می‌تونی انجام بدی چیه؟ راه رفتن! و حتی اون رو هم نمی‌تونی انجام بدی. » با خشم دوباره سوارش می‌شوم و پدال را می‌آورم بالا و سفت که شد، پایم را می‌گذارم روی آن و دوچرخه را هل می‌دهم. تالاپ! دوباره پخش زمین می‌شوم و بدنم انگار جیغ می‌کشد. زیر لب می‌گویم: «بی‌عرضه.»
درد می‌کشم. گاهی درد را دوست دارم!پا می‌شوم و سعی می‌کنم مثبت باشم. به سریال مورد علاقه‌ام فکر می‌کنم، به چیزهای عجیب! به‌خودم گفتم: «تو می‌تونی!» البته همیشه می‌گویم کلیشه مزخرف است، ولی خب! شاید هم نیست. شاید واقعاً می‌تواند کمک کند یا شاید هم فقط جمله‌های امیدوارکننده می‌گویم تا مردم فکرنکنند من از آن دسته از آدم‌های عجیب و تیره‌ای هستم که امید در قلبشان جایی ندارد.
دوباره سوار می‌شوم و دوباره زمین می‌خورم. در ذهنم فکر می‌کنم نکند واقعاً کار من نیست؟ نکند من باید فقط بنشینم گوشه‌ی خانه و مثل موش، بنویسم و پفک بخورم.  نه! دیگر نه! من باید بتوانم. این یک امید نیست؛ این یک دستور است. دوباره سوار می‌شوم. شاید این بار یک ثانیه بیشتر دوام بیاورم. به آرامی پایم را روی پدال می‌گذارم و آن را فشار می‌دهم. سعی می‌کنم تمام تمرکزم را روی این کار بگذارم.
 فکر می‌کنید چه شد؟ باز زمین خوردم. به شما که گفتم، کلیشه‌های مزخرف! این روش‌های لعنتی با کلی کلمه‌ی قلمبه‌سلمبه مثل «تمرکز» و «اعتماد به نفس»، هیچ وقت کار نمی‌کند. معلوم است که باز زمین خوردم؛ حتی بدتر!
راهش این نیست، راهش آمادگی ذهنی نیست، راهش این است که هزار بار زمین بخوری و هزار و یک‌بار بلند شوی! بالاخره تا وقتی که شکست هست، موفقیت هم هست. بدون هم نمی‌شود، نشده و نخواهد شد!

تاریخچه‌ی‌ ادبیات کودک جهان عرب
 نخستین ناشر ادبیات کودک جهان عرب، به‌نام الخولی، اواخر قرن نوزدهم میلادی در مصر آغاز به‌کار کرد. پس از آن ناشران دیگری نیز در سایر کشورها ی عربی فعالیت‌ خود را کلید زدند. عربستان سعودی و امارات از آخرین کشورهایی بودند که در دهه‌ی ۱۹۶۰ وارد این عرصه شدند. در حال حاضر، کانون تولید و نشر ادبیات کودک جهان عرب (و البته ادبیات بزرگسال این منطقه)، لبنان و مصر است.


کتاب‌های خوب کم نیستند
خبر خوب این است که تعداد نویسندگان خوب ادبیات کودک و نوجوان در سراسر جهان کم نیست‌ و شما اگر کتابخوان باشید، می‌توانید کتاب‌های باکیفیت زیادی برای مطالعه پیدا کنید؛ کتاب‌هایی که با قلم نویسندگان غیرایرانی مشهوری مانند شل سیلوراستاین، رولد دال، جی کی رولینگ، اگزوپری، آندرسون و کلر ژوبرت فرانسوی نوشته شده تا آثار نویسندگان ایرانی مانند ناصر کشاورز، مهدی آذریزدی، شکوه قاسمی و زهرا اسلامی.





 

این خبر را به اشتراک بگذارید