سارق، همسرش را قال گذاشت
نقشه زن و شوهری که در یک روز به 3آپارتمان در ساختمانی دستبرد زده بودند با کارآگاهبازی یک خانم معلم، لو رفت. سارقان در حالی دستگیر شدند که معلوم شد شوهر پس از سرقت میلیاردی، همسرش را قال گذاشته و با برداشتن همه طلاهای مسروقه فرار کرده است.
به گزارش همشهری، چند روز قبل به پلیس پایتخت خبر رسید که سارقان به 3آپارتمان در یک ساختمان دستبرد زدهاند. آنطور که مالباختهها میگفتند سارقان در ورودی را تخریب کرده و از هر خانه بیش از 6میلیارد تومان طلا و جواهر به سرقت برده بودند.
تحقیقات کارآگاهان زیرنظر بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت ادامه داشت تا اینکه یکی از اهالی ساختمان که زنی سالخورده بود با پلیس تماس گرفت و اسرار سرقت از خانه همسایگانش را فاش کرد. وی گفت: من معلم بازنشسته و نویسنده هستم. چون سنم بالا بود زنی به نام فریبا را استخدام کردم تا کارهای خانهام را انجام دهد. به نظرم او زنی خوب بود و من استخدامش کردم، اما چند وقتی میشد که حالش خوب نبود. وی ادامه داد: یک روز وقتی او در اتاق سرگرم صحبت با تلفنش بود فالگوش ایستادم و حرفهایش را گوش کردم. شنیدم که میگفت شوهرش بعد از سرقت از همسایههای ما پول و طلاها را برداشته و فرار کرده است. او گریه میکرد و من شستم خبردار شد که او همان سارقی است که به خانه همسایههایم دستبرد زده است.
دستگیری
پس از این تماس، مأموران فریبا را دستگیر کردند. او اسرار سرقتها را فاش کرد و گفت: این اواخر شوهرم بیکار شده و به شدت دچار مشکلات مالی شده بودیم. من در جستوجوی کار بودم تا اینکه تصمیم گرفتم در خانههای مردم کار کنم. پس از آنکه با معلم بازنشسته آشنا شدم از او خوشم آمد و بهصورت ثابت به خانهاش میرفتم و کارهایش را انجام میدادم. یک روز که در قسمت لابی ساختمان وی بودم، بهصورت اتفاقی حرفهای سرایدار با یکی از ساکنان مجتمع را شنیدم. آنها میگفتند 3نفر از همسایهها به سفر رفتهاند و شنیدم که میگفتند در گاوصندوقهایشان طلا و جواهرات زیادی نگه میدارند. من این موضوع را برای شوهرم تعریف کردم و او وسوسه سرقت را به جانم انداخت تا زندگیام دگرگون شود اما در آخر فریبم داد. این زن ادامه داد: شوهرم نقشه سرقت را کشید و من روز حادثه به خانه زن سالخورده رفتم و در غذایش داروی خوابآور ریختم تا برای چند ساعتی بیهوش شود. سپس به همراه شوهرم به 3آپارتمانی که خبر داشتم ساکنان آن سفر هستند دستبرد زدیم و تمام طلا و جواهراتشان را به سرقت بردیم، اما این پایان ماجرا نبود. متهم ادامه داد: بعد از سرقت من طبق روال گذشته همچنان به خانه معلم بازنشسته میرفتم چون اگر از کارم استعفا میدادم ممکن بود به من مشکوک شوند وشوهرم همه طلاها را برداشته بود تا بفروشد و با پول آن خانه و ماشین بخریم، اما یک شبه غیبش زد. هرچه به او زنگ میزدم جوابم را نمیداد تا اینکه پیامک عجیبی برای من فرستاد. او گفت که دیگر به خانه و زندگی با من برنمیگردد و من با خواندن پیامش دنیا روی سرم آوار شد. اصلا باورم نمیشد که شوهرم اینچنین فریبم داده و از او رودست خورده باشم. بعد از مدتی هم فهمیدم با یکی از بستگانش فرار کرده است؛ زنی که عاشقش بود، اما با فرد دیگری ازدواج کرده بود. آنطور که از فامیلها شنیدم این زن به تازگی از شوهرش طلاق گرفته و با شوهرم قرار زندگی گذاشته بود. میخواستم بروم دادگاه و غیابی طلاق بگیرم، اما در نهایت دستم رو شد.
مخفی شدن در کلبه جنگلی
با اعتراف این زن، مأموران با انجام ردیابیها سارق فراری را در یک کلبه جنگلی در شمال کشور شناسایی و دستگیرش کردند. بخشی از طلاها کشف شد و او اعتراف کرد که بخشی از طلاها را در خانه یکی از بستگان نزدیکش مخفی کرده است. متهمان با قرار قانونی بازداشت شدهاند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.