اسرار ناپدید شدن دختر جوان فاش شد
ازدواج؛ نقشهای برای سرقت طلاهای دختر بیمار
پسر جوان که پس از فریب دختر بیمار و فراری دادن او از خانه، همه طلاهای وی را سرقت کرده بود، دستگیر شد. به گزارش همشهری، اواخر مرداد امسال زنی به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدید شدن دختر 25سالهاش داد. وی توضیح داد: دخترم تینا بیماری روحی و روانی دارد، باید هر روز دارو مصرف کند و نمیتواند تنهایی از خانه بیرون برود، اما از روز گذشته ناپدید شده و هیچکس اطلاعی از سرنوشت او ندارد. از سوی دیگر همزمان با ناپدید شدن دخترم متوجه شدم که تمام طلا و جواهراتمان به سرقت رفته و مطمئنم که دخترم آنها را با خودش برده و با توجه به این شرایط نگرانم که اتفاق شومی برایش رخ داده باشد.
عقد غیرقانونی
با ثبت اظهارات این زن، گروهی از مأموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران زیرنظر بازپرس جنایی تحقیقات را برای یافتن دختر گمشده شروع کردند. ردیابی تلفن همراه دختر ناپدیدشده نشان میداد که او در خانهای در حوالی جنوب تهران است. با انجام اقدامات پلیسی خیلی زود مأموران وی را شناسایی کردند و متوجه شدند که او با پسری به نام محسن ازدواج کرده است. دختر جوان به اداره پلیس منتقل شد و در تحقیقات از اتفاق دردناکی گفت که برایش رخ داده بود. او توضیح داد: با هر پسری که آشنا میشدم، وقتی متوجه میشد بیمار هستم، رهایم میکرد تا اینکه چندی قبل از طریق اینستاگرام با پسری به نام محسن آشنا شدم. او اهل تهران نبود و من حرفی از بیماریام به او نزدم. بعد از مدتی محسن مدعی شد که عاشق من شده اما میدانستم خانوادهام با ازدواج ما مخالفت میکنند. یک روز محسن پیشنهاد داد تا از خانه فرار کنم. گفت که اگر مقداری پول تهیه کنم، باهم ازدواج خواهیم کرد و من شبانه وسایلم را جمع کردم، طلا و جواهرات خود و مادرم را برداشتم و نزد محسن رفتم. سپس او مرا به دفتری برد و غیرقانونی عقد کردیم. وی ادامه داد: یک هفته بعد از عروسی، محسن غیبش زد و دیگر به خانه برنگشت، حتی جواب زنگهایم را هم نمیداد. آنجا بود که متوجه شدم وی همه طلاهایم را دزدیده و فرار کرده است. در همه این مدت منتظر بودم که برگردد تا اینکه پلیس مرا پیدا کرد.
با اظهارات دختر بیمار، دستور بازداشت محسن صادر و تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد. مأموران با سرنخهایی که از وی به جا مانده بود، موفق شدند مخفیگاه او را در یکی از مناطق تهران شناسایی و در یک عملیات ضربتی وی را دستگیر کنند. متهم در بازجوییهای اولیه مدعی شد که بیگناه است و هرگز دختری به نام تینا را نمیشناسد. با این حال در ادامه تحقیقات و بررسی گوشی او شواهدی به دست آمد که برای وی چارهای جز اقرار باقی نگذاشت. در این شرایط متهم به سرقت طلاهای دختر جوان اعتراف کرد و گفت: من عاشق تینا بودم و برای همین خواستم از خانه فرار کند. اما یک هفته بعد از عقد متوجه شدم بیمار است. او رفتارهای عجیبی داشت و دارو مصرف میکرد. برای همین طلاهایش را دزدیدم و شبانه او را ترک و فرار کردم و قصد داشتم به زودی طلاهایش را پس بدهم که دستگیر شدم.
اظهارات متهم در حالی بیان میشود که پلیس احتمال میدهد وی با این شگرد دست به فریب دختران و سرقت طلا و جواهرات آنها میزده است. به همین دلیل تحقیقات از او ادامه دارد.