• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
یکشنبه 19 شهریور 1402
کد مطلب : 202600
+
-

بقچه

هوشنگ مرادی کرمانی

زبانش را درآورده بود یک‌وری کجش کرده بود. دندان‌هایش را فشار می‌داد روی زبانش. هی زور‌ می‌زد. هی زور می‌زد. سرخ شده بود؛ چه‌جور! وا نمی‌شد. هرچه زور می‌زد باز نمی‌شد. عجب! «بالاخره وازت می‌کنم.»
زانو زد کف آشپزخانه. شیشه را گذاشت بین 2 تا پایش. با دست چپش شیشه را قایم چسبید. انگشت‌های دست راستش را گذاشت دور شیشه، هرچه زور داشت آورد تو بازوهایش، در شیشه را پیچاند، نه نشد! «یعنی چه؟»... .


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :