• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 13 شهریور 1402
کد مطلب : 202146
+
-

اربعین، راوی راز و رمزهای راه یافته در دل‌هاست

یادداشت وارده
اربعین، راوی راز و رمزهای راه یافته در دل‌هاست

مهدی توکلیان

در خود نگاه کن ؛ آیینه شو ببین‌؛ من آن نگاه پر از درد خسته‌ام. ترنم‌های فتح آمده‌ات و گاه روایت. دقیق در عشق بنگر که چگونه بساط تیره ناامیدی را دیگر بار کنار می‌زند و می‌آید به سمت تو که جاماند‌ه‌ای از قافله دلبران.
یک اربعین گذشت و اربعین‌ها بی‌نهایت پژواک همان اربعین است درگوش زمان... بیستمین روز از صفر که از میان برگ‌های تقویم تاریخ هر سال ورق می‌خورد یک اربعین ماتم و آه را در دل‌ها جاری می‌کند ؛یک چله ماتم و اشک و همچنان تکرار اربعین‌های بسیار و چله‌های ماتمی که پایان نمی‌پذیرد... .
اینک، پس از هزاره عمری هنوز، اربعین راوی راز و رمزهای راه یافته در دل‌هاست، در حسرت شهود ازین ثلاثی مجرد‌ها از جنس عشق و عقل و عطش... از جنس باران و آغاز قصه پرواز که ناخوانده در انتظار ایستاده است.  اربعین هربار هزار مثنوی اربعینی می‌سراید بر تاریخ بلند بارش مهربانی و کرامت و میزبانی دل‌های مشتاق و دگربار روایت
20 صفر 60 هجرت... همان رمز و رازی که در آفرینش
 بهت آور بهشت نینوا و رنگ‌های جادویی آن، همان طراوت و جلای خیره‌کننده‌ای که در نقش‌ها و رنگ‌های بدیع تاریخ کربلا نهفته است، همان ظرافت‌ها و انحناهایی که از انواع گونه مردان و زنان قبایل و عشیره‌ها در مسیر مشایه عشق را می‌سرایند و مشام مشق دیدگان می‌شود و زیر پلک‌های خسته و خواب آلوده‌اش، یک خروار اشک کتمان کرده را با شوق به چشم‌هایمان هدیه می‌دهند. این اشک‌های روان با اشک‌های جابر و عطیه گره خورده است و از او که
1400 بهار پیش مسیر نینوا را عاشقانه روانه شد در دل سؤال می‌کنیم که مدفن مولای غریب و بی‌نشانش را بی‌فروغ دیده‌اش، چگونه یافت؟با کدام سوی چشم، بی‌امان به‌سوی کربلا شتافت؟و این فریادبلند عطیه است که پاسخ می‌دهد از بوی تربت حسین علیه‌السلام و این مسیر سمفونی لهجه‌ها و گویش‌هایی است که‌ساز عاشقی را سر می‌دهند از لهجه محلی شیخ طایفه با گرمی دلو قهوه‌اش از «هله بالزوار ابوعلی» سرود عشق ساخته می‌شود، همان زیبایی نجیب و تنوع خیال‌انگیزی که در طرح‌های موکب‌ها چشم‌ها را به مهمانی می‌برد، «یا ضُیوفنَا الکرام! / الطّعام الطّعام!» التماس در پی التماس. صداقت همسایه دیوار به دیوار موکب‌ها می‌شود در عصر قحطی محبت و صداقت و صفا، موج می‌زند محبت از نگاه کودک و جوان و کرامت می‌بارد از موکب‌ها وسفره‌ها، شاهکار اربعین شکوفا می‌شود؛ همزاد دیگر آن دیده می‌شود و جمله آنها بیننده گوهرشناس را به تحسین و شگفتی وا می‌دارد و به دنیای رازها و رمز‌ها می‌برد، در
تار و پود موکب‌ها عشق به زوار و خدمت به پیادگان راه مهربانی را یک سویه نشانت می‌دهد.
اربعین تجلی تکرار نیکی‌ها و منش‌ها و مرام‌های مردمانی است که منت‌دار حضور زائران در موکب‌ها می‌مانند و مشتاقی و مهجوری را با رفتار و مهربانی‌های بی‌اندازه‌شان به اثبات می‌رسانند. مردمانی مهربان موکب‌هایی با مهر و معرفت بنا کرده‌اند و تمام دارایی‌شان را به پای مهمانی می‌ریزند که مسافر مسیر بهشت است و حاجی حج حسینی.
این‌همه سخاوت و صفا برای چیست؟ این وفور نعمت از تصدق عطای کیست؟ از کرامت کدام کریم؟ از عنایت کدام صاحب کرامتی هزار واژه در وادی عشق تفسیر می‌شود و رباعی‌ها اذن روایت‌های ثلاثی می‌گیرند؟.... پیاده‌روها و پیاده نظام‌های لشگر آخرالزمانی عصر انتظار، هر کدام پیام‌رسان پیام اربعین می‌شوند.. «من» فقط یک «الف» می‌خواهم تا شاید، کسی پیدا شود، آن را برای واژه‌ها «مان» کند. خادمان و زائر موکب‌های‌مان و این سروده ساکت تمام تکرار نشان ارادت‌هاست دریا. تنها انسانی است که دراین زمانه دیده‌ایم. سخاوتمند و صادق. پنهان شده در پس هر اذان در میان موکب‌ها و نواهای هله بالزوار با ته لهجه شیرین دخترکان و پسرک‌های خادم اربعین و این ندای نورانی اربعین است که در گوش جهان بلند فریاد می‌زند.
یک چای گرم گرم. نجوای ساده مردان موکب‌هاست، پیچیده در هوا حی علی العزا ...حی علی الحسین...حی علی العشق... یک حس بی‌بدیل. یک رنگ سبز خیس و مشایه خود راوی روایت‌هاست روضه مصور روضه اسارت‌ها... ظرف آب در سفره زمان اربعین، نماد هزار راز در دل‌ها و چقدر ساده سلام می‌دهد هر خادم و چه عاشقانه پاسخ می‌دهد هر زائر و بی‌ادعا سر می‌سپارد به صدای آب و دل می‌دهد به روزه عطش....زائران و پیاده‌روندگان و این جماعت عاشق ؛خود روضه‌خوان می‌شوند... تا ناکجای بودن و رفتن، باید، به‌سان باد گذشت از این مسیر با پای خسته پا در رکاب زمان در مسیر اصلی آخرالزمان، تا تنها نشان عبوری پراز ارادت بماند به یادگار به خاک مسیر جاده‌ها و منظومه حضور می‌شود صداقت چشمان بهاری در میان موکب‌ها آوازهای تازه کوچک‌ترین خادمان موکب‌ها تا مردان پیر، چشم به راه مقابل موکب‌ها و حسرت چشم‌های دوخته شده به قدم‌های زائران در هر قدم و تصویر رنگارنگ میوه‌ها ؛ و صدای ترانه‌های برگ برگ زندگی در فصل پیاده‌روی در میان موکب‌ها و در میان این سفره رنگین مهربانی و مرام و معرفت موکب‌ها و مضیف‌ها با گوش دل هم، می‌شود نجوای موکب‌ها را شنید در همراهی هزار ساله اربعین شصت و یک هجرت، زیر بارش باران
دلشکسته‌های کاروان در مسیر، منزل به منزل صوت قرآن بر سر نی بر گوش جان‌ها می‌رسد اگر در همهمه مشابه گوش‌هایت گوارای شنیدن نغمه‌ای ماورائی باشد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید