زندگی در همسایگی زندان
گزارش از محله مهدیآباد در غرب جاده قزلحصار که قرار است زندان آن بهزودی مانند رجاییشهر تخلیه و به خارج شهر منتقل شود
محمود مولایی- روزنامهنگار
اینجا آغاز و پایان مسیر است؛ گاهی زندان پایان مسیر است و گاهی آزادی آغاز راه؛ جایی پشت میلههای زندان قزلحصار و جایی برای سکونت همیشگی در حاشیه زندان. زندانیان و خانوادههایشان. 2سوی جاده قزلحصار غریب و در عین حال آشناست. مملو از تجربههای تلخ و شیرین. زندان قزلحصار در شهرستان کرج قرار دارد و مهدیآباد در شهرستان چهارباغ و ارتباط میان زندان و محلههای حاشیهنشین به کالبد زندان برمیگردد. البرز 4زندان دارد که زندان قزلحصار و ندامتگاه مرکزی در مرز شهرستان کرج قرار گرفتهاند. زندان کچویی فردیس و زندان رجاییشهر دیگر زندانهای استان البرز است که دومی در هفتههای گذشته تخلیه شد تا یکی از زندانهای این استان از داخل شهر خارج شود؛ زندانهایی که سبب بهوجودآوردن بخشی از حاشیهنشینی در این استان شدهاند و گفته میشود یکسوم جمعیت این استان حاشیهنشین هستند. زندگی در حاشیه زندانهای استان البرز و بهویژه در حاشیه زندان قزلحصار ناگزیر در جریان است.
دیوار بلند زندان
دیوارهای بلند زندان قزلحصار در مقابل دیوارهای کوتاه بافت ناهمگون محله مهدیآباد در غرب جاده قزلحصار؛ همهچیز در اینجا غیرعادی است؛ از زندگی در حاشیه زندان و زندانیانی که خانوادههایشان را پشت دیوارهای بلند، اما در نزدیکی خود احساس میکنند.
قزلحصار که بزرگترین زندان خاورمیانه محسوب میشود، علاوه بر پذیرایی از زندانیان تهران از زندانیان برخی از شهرهای دیگر نیز نگهداری میکند. مهدیآباد در مجاورت زندان، خانوادههای زندانیان و البته برخی از خانوادههایی را که بهدلیل فقر و تنگدستی به اینجا پناه آوردهاند، در خود جای
داده است.
علی یکی از اهالی مهدیآباد است که اواخر دهه 50یعنی بعد از انقلاب از ملایر به اینجا آمد. او در میان 7، 8خانهای که آن زمان در مهدیآباد وجود داشت، مستأجر بود و بعد با خرید زمینی در همانجا خانهای برای خود ساخت: «بعد از انقلاب بهدلیل فقر از روستا به مهدیآباد آمدم. در آن زمان چند خانه بیشتر در مهدیآباد نبود، ولی کمکم خانههای دیگر ساخته شد و الان وضعیت به این شکل است؛ یعنی وضعیت مناسبی ندارد و هیچچیز در اینجا درست نیست.»
با اینکه میگوید وجود زندان برای محله مهدیآباد مناسب نیست و بهتر است به خارج شهر منتقل شود، اما اینطور ادامه میدهد: «از زمانی که اینجا هستم، تا حالا خطری از طرف زندان قزلحصار و زندانیان مرا تهدید نکرده است.»
ابدی
مهدیآباد بدون زندان قزلحصار بیمعنا بهنظر میرسد؛ بافتی که به واسطه زندان بهوجود آمده است، با اجرای طرح خروج زندانها از شهر، میتواند برای اهالی این منطقه تبعاتی به همراه داشته باشد.
سعید، 63ساله که در گذشته بهعنوان یک محکوم به حبس ابد در زندان قزلحصار بود، حالا سالهاست با رأی باز از زندان بیرون آمده و در همین مهدیآباد زندگی و کسبوکار خود را دارد: «زمانی اسم اینجا کانون کار و آموزش بود و واقعا هم کانون کار بوده است. من یکی از آنهایی هستم که در زندان قزلحصار سالهای سال بهعنوان زندانی کار کردم و بهدلیل اینکه برای من رأی باز آمد، از زندان بیرون آمدم. ازدواج کردم و خانواده تشکیل دادم و حالا بیشتر از 30سال است که در مهدیآباد زندگی میکنم.» او مخالف انتقال زندان قزلحصار به بیرون شهر است و به همشهری میگوید: «اینکه زندان قزلحصار را از کرج انتقال دهند و مثلا به زندان فشافویه قم منتقل کنند، زندانیها و خانوادهشان را گرفتار میکند؛ چون برخی از خانوادههای زندانیان در مهدیآباد زندگی میکنند و در نزدیکی بچههای خودشان هستند. اگر زندان قزلحصار به خارج شهر منتقل شود، با این وضعیت گرانی، خانوادههای زندانیان چطور میخواهند به ملاقات عزیزانشان بروند؟» سعید یادآور میشود: «زندان قزلحصار برای اهالی مهدیآباد تا حالا هیچ مشکلی نداشته است. زندانیها و خانوادههایشان انسانهای بیکس و کاری هستند و اگر زندان را به جای دیگری منتقل کنند، زندانی و خانوادههایشان گرفتار میشوند.»
بهگفته سعید، اگر محله مهدیآباد بهوجود آمده، بهخاطر همین زندان بوده و وجود زندان سبب تکامل مهدیآباد شده است: «من بهعنوان یکی از مخالفان انتقال زندان با شما صحبت میکنم. اگر زندان از شهر برود، در حق زندانیان و خانوادههایشان که اکثرا بیپول و آواره هستند، ظلم میشود. اگر زندان از اینجا برود، خانوادههایشان شاید سالی 2بار هم نتوانند به ملاقات زندانی خود بروند.» او تأکید میکند: «خانوادههای زندانیها برای اینکه نزدیک زندانی خود باشند، در مهدیآباد زندگی میکنند و تعدادشان هم زیاد است.» سعید از تجربیات خود میگوید: «زندانیها را که مدت حبس شان تمام شده آخر شب آزاد میکنند و من به چشم دیدهام که برخی از آنها اصلا پول ندارند که از زندان به خانههایشان بروند. به خودروهای گذری التماس میکنند که آنها را سوار کنند، اما اغلب این اتفاق نمیافتد. من راننده کامیون هستم و یک شب از سمت زندان فشافویه میآمدم که شب سرد زمستانی بود. یکسری زندانی را آزاد کرده بودند کهکنار جاده از سرما بهخود میلرزیدند. کامیون را نگه داشتم و روی بار خودرو سوارشان کردم و در رباطکریم پیاده شدند.»
هیچ جا امن نیست
بعد از اینکه زندان رجاییشهر برای همیشه تعطیل شد، برخی از زندانیان رجاییشهر به زندان قزلحصار منتقل شدند. برخی از اهالی مهدیآباد اعتراض میکنند، علاوه بر زندانیان قزلحصار در حال حاضر برخی از زندانیان رجاییشهر هم به این زندان منتقل شدهاند. آقا صفر که 70سالگی را پشتسر گذاشته، یکی از اهالی مهدیآباد است و به همشهری میگوید: «زمانی من در زندان کار میکردم و از قبل یادم هست که اینجا به لحاظ امکانات وضعیت بدی داشته است. درباره امنیت مهدیآباد باید بگویم که این مشکلات هر جای دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد. ما از زندانیها چیز بدی ندیدیم و خطری ندارند. برخی زندانیها که ساعت 11شب آزاد میشوند، از همان در ورودی تاکسی سوار میشوند و میروند یعنی اجازه نمیدهند که مجرمان آزاد شده آسیبی به اهالی مهدیآباد برسانند.» او ادامه میدهد: «سالهاست میگویند زندان قزلحصار به حسنآباد قم منتقل خواهد شد، اما هیچ وقت عملی نشده است. علاوه بر زندان، یک طرف مهدیآباد هم به دیوار پادگان چسبیده است و اصلا شرایط مناسبی ندارد.» آقا صفر اضافه میکند: «مهدیآباد پارک ندارد و فضای سبز منطقه نیز به خرابه شبیه است تا فضای سبز. البته مهدیآباد 30سال پیش مخروبه بود و هیچکس حاضر نبود در اینجا زندگی کند. اگر هم میبینید ما ساکن مهدیآباد هستیم، از سر ناچاری است.» از نگاه این قشر شاید بتوان زندان را به پارک تبدیل کرد تا حداقل یکی از نیازهای منطقه تامین شود. آقا حبیب نیز بهعنوان یکی از اهالی مهدیآباد به همشهری میگوید: «واقعیت این است که مهدیآباد صاحب و متولی ندارد و ما به امید خدا در این اینجا زندگی میکنیم. من 15سال پیش از روستا به اینجا آمدم چون دیگر کسی در روستا نماند و همه رفتند؛ برای همین، ما هم به مهدیآباد آمدیم.»
اینکه زندان قزلحصار به سرنوشت زندان رجایی شهر دچار شود، در مهدیآباد موافق و مخالفانی دارد. از یک سو انتقال زندان قزلحصار و تبدیل آن به یک فضای عمومی برای اهالی مهدیآباد خوشایند است و از سویی دیگر خانوادههای زندانیان ساکن در مهدیآباد نگران وضعیت عزیزان خود هستند
یکی از مخالفان انتقال زندان می گوید: اگر زندان از شهر برود، در حق زندانیان و خانوادههایشان که اکثرا بیپول و آواره هستند، ظلم میشود. اگر زندان از اینجا برود، خانوادههایشان شاید سالی 2بار هم نتوانند به ملاقات زندانی خود بروند