بعد از حرکت هماهنگ قوای مجریه، مقننه و قضاییه برای طراحی و تصویب قانون مربوط به حجاب و پوشش در جامعه، سیدمحمدخاتمی با کمک همفکران خود متنی انتقادی درباره ورود حاکمیت به مقوله حجاب نوشت تا از زوایای مختلف به این مسئله بپردازند. بررسی این متن از منظر مردمسالارانه میتواند باعث ارتقای اندیشه سیاسی و دینی و همچنین بازشناسی اندیشمندانه جریانها در تقابل با حرکت حضرت امام(ره) باشد.
خاتمی معتقد است: «دولت متولی نفع جمعی و تسهیلکننده نیل به کامروایی مشترک همه یا لااقل اکثریت شهروندان» است. او شاخص این نکته را در جمله بعد «نظر اکثریت جامعه» میداند. همین جا یک تمایز ظریف آشکار میشود؛ آیا دولت متولی «نفع جمعی» است یا «احساس نفع جمعی»؟ این دو کلمه راهبردهای حکمرانی و شاخصهای بررسی جامعه را تحتتأثیر قرار میدهند. اگر ملاک «نفع جمعی» باشد، طبیعی است که حکمرانی از نیروی متخصص و نخبگان اجتماعی در علوم مختلف استفاده خواهد کرد که این نفع جمعی را به حداکثر برساند. اگر ملاک «احساس نفع جمعی» باشد در این صورت این عوام هستند که باید تشخیص دهند و این یعنی عدول از اندیشه قانونگرایی و مردمسالاری به اندیشه پوپولیستی و عوامگرایی.
توجه کنید در دورانی هستیم که شعار مردم و آزادی و امثال آن در دنیا فراگیر شده است؛ اینکه یک متن مملو باشد از کلمات مردم، کثرت، اکثریت، آزادی و... باعث نمیشود که متن را حقیقت آزادیخواهانه و مردمگرایانه بدانیم. باید براساس دلالتهای جدی متن ببینیم آن واقعیت و ارادهای که در صحنه دنبال میشود، چیست.یادتان هست که ماجرای فتنه 88را کسانی راه انداختند که دم از قانون میزدند و آزادی و مردم، اما همانها در آن فتنه معتقد بودند رأی مردم باید باطل شود.
خاتمی معتقد است: «اعتراضهای پاییز گذشته به رعایت اجباری حجاب، نمودی از بحرانی فراگیرتر در روابط حکومت و جامعه است.» خوب چگونه حجم این اعتراضات نمود جامعه ایران است، معلوم نیست؟ اینکه چرا حضور پرشور و کثیر مردمی در راهپیماییهای بعدی، نمود جامعه ایران نیست، معلوم نیست؟ در تحلیل واقعیت امروز جامعه ایران، بیان خاتمی و دوستانش جالب است. آنها وقتی بنا دارند نظر اقلیت را حاکم کنند اسم «اکثریت» را نمیآورند، بلکه عنوان «کثرت» را استفاده میکنند.
در بخشی از این متن هم به این نکته اشاره شده است که سراغ نظرسنجیها برویم. خوب است بهنظر سنجیهای مختلف در اینباره هم نگاه کنیم. بالای 80درصد جامعه ایران معتقد به حجاب هستند و حتی همان حجاب ضعیف و عرفی خود را به حکم شرع و دین سر میکنند؛ به همین دلیل در این چندماه که عملا اجبار حاکمیتی حذف شده بود، همین درصد، حجاب خود را حفظ کرده بودند. سؤال اینجاست ما با این اعتقاد عمومی چه کنیم و اینکه مردم میخواهند دین خود را حفظ کنند؟
پاسخ دوستان آقای خاتمی چیست؟ آنها معتقدند: «اصل سوم، دولت را موظف به ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان، تقوا و مبارزه با تمامی مظاهر فساد و تباهی میکند. اصل سوم قانون اساسی، بخشی از یک قرارداد اجتماعی بود که در ابتدای انقلاب حدود، ثغور و کیفیت روابط دولت و جامعه را مشخص کرد و مورد پذیرش اکثریت مردم بود. آن قرارداد اجزای دیگری هم داشت... اما امروز که اکثریت قابل ملاحظهای در جامعه از سویی آن اهداف را تحقق نیافته میبینند» معنای این جملات چیست؟ خیلی روشن است. کلا قانون را کنار بگذارید؛ یعنی اگر اکثریت جامعه احساس نکردند که بخشی از قانون پیاده میشود، کل قانون را کنار بگذارید.این مردمسالاری است که با نفی قانون، نخبگان و عقاید عمومی مردم همراه است. اسمش مردمسالاری است، اما حقیقتش یک دروغ بزرگ است و عملا نهتنها اقلیتسالاری که عوامسالاری هم نیست، بلکه سالار کردن کسانی است که قدرت رسانهای و جهتدهی ذهن عمومی را در دست دارند.
خاتمی و دوستانش به نام مردم، قانون و آزادی آغاز کردهاند، اما امروز معتقدند مردم از شعارها و آرمانهای اول انقلاب خود دست برداشتهاند. آنها معتقدند: «تحولات عمیق و گسترده در جامعه» شکل گرفته و «حکومت بهدنبال تحقق اهداف و آرزوهایی است که کثیری از جامعه یا آنها را نمیخواهند یا در اولویت آنها نیستند.» این یعنی شعارهای استقلال، آزادی، مردمسالاری، دین، عدالت و... که آرزوها و اهداف ساختار کنونی است (دقت کنید نه خود ساختار، بلکه میگویند اهداف و آرزوهای جامعه تغییر کرده است.)
این جریان و همه نقدکنندگان حضور حاکمیت در مقوله پوشش باید یک سؤال را پاسخ بدهند: با عقیده اکثریت مطلق مردم ایران به مقوله حجاب که یک حکم شرعی اجماعی است، چه میکنند؟ اگر اقلیتی بنا داشته باشند به این عقیده حمله کنند باید چه کرد؟ آیا حکومت دینی مسئول حفظ خواست اکثریت، اراده و عقیده آنها هست یا نه؟ در بخشی از متن خاتمی و دوستانش آمده در مقوله پوشش حد یقفی نیست، هرقدر هم لباس خلاف هنجار عمومی جامعه باشد، باز هم حکومت نباید وارد شده و باید مسئله با گفتوگو حل و فصل شود و این یعنی حکومت حتی کارکرد عادی خود را هم نداشته باشد و در مقابل هجوم اقلیت به اکثریت دست حاکمان بسته باشد.
نقدی به متنی درباره «خواست اکثریت»
در همینه زمینه :